دیوان عدالت اداری

دیوان عدالت اداری

دیوان عدالت اداری


مراحل و نحوه طرح دعوا در دیوان عدالت اداری

برای آشنایی با جایگاه دیوان عدالت اداری در تقسیمات قضایی در ابتدا باید به تعریف دیوان عدالت اداری و بررسی صلاحیت دیوان عدالت اداری پرداخته شود .

و در ادامه چگونی طرح دعوا و شکایت در دیوان بررسی گردد.

دیوان عدالت اداری:

دیوان عدالت اداری با توجه به وظایف و تکالیفی که قانون اساسی جمهوری اسلامی در اصل ۱۵۶ بر عهده قوه قضائیه قرار داده است یک نهاد قضایی اختصاصی به منظور رسیدگی به شکایات و تظلمات آحاد مردم در برابر دستگاه های دولتی و اجرایی را پیش بینی نموده است که نقش موثر دیوان عدالت اداری در حمایت از حقوق شهروندان قابل انکار نمی باشد،

لذا طبق اصل‏ یکصد و هفتاد و سوم قانون اساسی،

به‏ منظور رسیدگی‏ به‏ شکایات‏، تظلمات‏ و اعتراضات‏ مردم‏ نسبت‏ به‏ مأمورین‏ یا واحدها یا آیین‏ نامه‏ های‏ دولتی‏ و احقاق‏ حقوق‏ آنها، دیوانی‏ به‏ نام‏ “دیوان‏ عدالت‏ اداری‏” زیر نظر رئیس‏ قوه‏ قضائیه‏ شکل گرفته است. (مستنبط از ماده یک قانون دیوان عدالت اداری)

صلاحیت دیوان عدالت اداری

طبق اصول مندرج در قانون اساسی و قانون تشکیلات و آیین دادرسی دیوان عدالت اداری مصوب سال ۱۳۹۲ وظایف دیوان عبارت اند از:

رسیدگی به شکایات، تظلمات، اعتراضات شهروندان نسبت به مامورین واحد‌های دولتی یا آیین‌نامه‌های دولتی و باز پس گیری حقوق آنها.

ابطال مصوبات دولتی خلاف قانون یا شرع یا خارج از حدود اختیارات مقام تصویب کننده می‌باشد.

رسیدگی به اعتراضات شکایات

از آراء و تصمیمات قطعی دادگاه‌های اداری،‌ و کمیسیون‌هایی مانند کمیسیون‌های مالیات، هیات حل اختلاف کارگر و کارفرما، کمیسیون ماده ۱۰۰ قانون شهرداری منحصراً‌ از حیث نقض قوانین و مقررات یا مخالفت با آنها در صلاحیت دیوان عدالت اداری می‌باشد.

رسیدگی به شکایات

قضات و مشمولان قانون مدیریت خدمات کشوری و سایر مستخدمان واحدها و مؤسسات مذکور در بالا و مستخدمان مؤسساتی که شمول این قانون نسبت به آنها محتاج ذکر نام است اعم از لشکری و کشوری از حیث تضییع حقوق استخدامی در صلاحیت شعب دیوان قرار دارد

و هر ذینفعی با ارائه دادخواست به شعب دیوان، می‌تواند رسیدگی به موضوع را تقاضا کند. (پس مثلا اگر کارمند دولتی یا لشگری و ….

از نهادی که در آنجا کار می کند و مدعی تضییع حق خودش است برای طرح شکایت باید به دیوان عدالت اداری مراجعه کند.)

نحوه طرح دعوا و رسیدگی به موضوعات در صلاحیت دیوان عدالت اداری


در دعاوی مطروحه در دیوان عدالت اداری باید طرف شکایت حتما یکی از واحد های دولتی اعم از وزارتخانه ها، سازمان ها و موسسات و شرکتهای دولتی و شهرداری ها و سازمان تامین اجتماعی و تشکیلات و نهاد های انقلابی و موسسات وابسته به آنها باشند. بنابراین شکایتی که اشخاص علیه بخش خصوصی دارند در دیوان عدالت اداری قابل پذیرش نخواهد بود.

 
مرحله اول؛ ثبت و تقدیم دادخواست:

مانند هر نوع رسیدگی قضایی دیگر اولین قدم برای طرح دعوا در دیوان عدالت اداری تقدیم و ثبت دادخواست می باشد. (ماده ۱۶ قانون تشکیلات و آیین دادرسی دیوان عدالت اداری)

توضیحا اینکه پرونده هایی که با قرار عدم صلاحیت از مراجع قضایی دیگر به دیوان آمده است نیاز به تقدیم دادخواست ندارد.

مشخصات دادخواست
ماده ۲۳ قانون تشکیلات و آیین دادرسی دیوان عدالت اداری:

کاملاً شبیه به مشخصات دادخواست در قانون آیین دادرسی مدنی “دادخواست و ضمائم آن باید به تعداد طرف شکایت به اضافه یک نسخه تهیه شود. این اوراق و همچنین اوراق مربوط به رفع نقص و تکمیل دادخواست،

باید به وسیله پست سفارشی یا پست الکترونیکی دیوان یا ثبت در پایگاه الکترونیکی، به دبیرخانه دیوان ارسال و یا به دبیرخانه دیوان یا دفاتر اداری آن مستقر در مراکز استانها تسلیم گردد.”

نکته: به منظور تسهیل در دسترسی مردم به خدمات دیوان، دفاتر اداری دیوان در محل دادگستری یا دفاتر بازرسی کل کشور در هر یک از مراکز استانها تأسیس می‌گردد.

وظایف دفاتر اداری دیوان عدالت اداری:

     الف- راهنمایی و ارشاد مراجعان.

     ب- پذیرش و ثبت دادخواست‌ها و درخواست های شاکیان.

     پ- ابلاغ نسخه دوم شکایات یا آراء صادر شده از سوی دیوان در حوزه آن دفتر که از طریق نمابر یا پست الکترونیکی یا به هر طریق دیگری از دیوان دریافت کرده‌اند.

     ث- انجام دستورات واحد اجرای احکام دیوان در حوزه مربوط به آن دفتر.

مندرجات مورد نیاز در دادخواست
طبق ماده ۱۸ قانون دیوان عدالت اداری:

“دادخواست باید حاوی نکات زیر باشد:

     الف- مشخصات شاکی

نام و نام ‌خانوادگی، نام پدر، تاریخ تولد، کد ملی، شغل، تابعیت و اقامتگاه برای اشخاص حقیقی.

نام، شماره ثبت، اقامتگاه اصلی و شماره تلفن تماس برای اشخاص حقوقی.

     ب- مشخصات طرف شکایت

مشخصات نام و نام‌ خانوادگی، سمت و نشانی دقیق محل کار مأمور دولت در صورت امکان نام کامل دستگاه های موضوع ماده (۱۰) این قانون.

     پ- نام و نام‌ خانوادگی و اقامتگاه وکیل یا قائم مقام و یا نماینده قانونی شاکی، در صورت تقدیم دادخواست توسط آنان.

     ت- موضوع شکایت و خواسته.

     ث- شرح شکایت.

     ج- مدارک و دلایل مورد استناد.

     چ- امضاء یا اثر انگشت شاکی یا وکیل یا قائم مقام و یا نماینده قانونی وی و یا امضاء و مهر شخص حقوقی ذیل دادخواست.

     ح- مدرک اثبات کننده سمت برای اشخاص حقوقی و نمایندگان قانونی.

تبصره– 

شاکی می‌تواند علاوه بر نشانی پستی، نشانی پست الکترونیکی یا شماره تلفن همراه یا نمابر خود را به منظور ابلاغ اوراق اعلام نماید که در این صورت امر ابلاغ به یکی از طرق مزبور کافی است.”

هزینه های طرح دعوی در دیوان عدالت اداری
ماده ۱۹ دیوان عدالت اداری:

“هزینه دادرسی در شعب بدوی دیوان، یکصد هزار (۱۰۰۰۰۰) ریال و در شعب تجدیدنظر دویست هزار (۲۰۰۰۰۰) ریال است.

تبصره– مبلغ مذکور در این ماده به تناسب نرخ تورم اعلام شده به وسیله بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران هر سه سال یک بار به پیشنهاد رئیس دیوان و تأیید رئیس قوه قضاییه و تصویب هیأت وزیران قابل تعدیل می‌باشد.”

تکالیف شاکی
ماده ۲۰ دیوان عدالت اداری:

“شاکی باید رونوشت یا تصویر خوانا و گواهی شده اسناد و مدارک مورد استناد خود را پیوست دادخواست نماید.

تبصره ۱-

 تصویر یا رونوشت مدارک باید به وسیله دبیرخانه و یا دفاتر شعب دیوان و یا دفاتر اداری مستقر در مراکز استانها و یا دفاتر دادگاه های عمومی، دفاتر اسناد رسمی، وکیل شاکی یا واحدهای دولتی و عمومی تصدیق شود. در صورتی که رونوشت یا تصویر سند، خارج از کشور تهیه شده باشد، مطابقت آن با اصل، باید در دفتر یکی از سفارتخانه‌ها یا کنسولگری ها و یا دفاتر نمایندگی‌های جمهوری اسلامی ایران، گواهی شود.

تبصره ۲- 

در مواردی که تصدیق اسناد و مدارک مربوط به واحدهای دولتی و عمومی از سوی شاکی ممکن نباشد و یا این که اساساً شاکی نتواند تصویری از آنها ارائه نماید، دیوان مکلف به پذیرش دادخواست است و باید تصویر مصدق اسناد را از دستگاه مربوطه مطالبه نماید.”

 
فارسی بودن زبان متن شکایت
ماده ۲۱ قانون دیوان عدالت اداری:

“در صورتی که سند به زبان فارسی نباشد، علاوه بر تصویر یا رونوشت گواهی شده،‌ ترجمه گواهی شده آن نیز باید پیوست شود. صحت ‌ترجمه و مطابقت تصویر یا رونوشت با اصل، باید به وسیله مترجمان رسمی یا سفارتخانه ها یا کنسولگری ها و یا دفاتر نمایندگی های جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور، گواهی شود.”

 
سند مثبِت سمت
ماده ۲۲ قانون دیوان عدالت اداری:

“هرگاه دادخواست توسط وکیل یا قائم مقام و یا نماینده قانونی شاکی تقدیم شده باشد، باید تصویر یا رونوشت گواهی شده سند مثبِت سمت دادخواست دهنده نیز ضمیمه گردد.”

ضمانت اجرایی فقدان موارد لازم در دادخواست

قرار رد دادخواست ماده ۲۷ قانون دیوان عدالت اداری:

“چنانچه دادخواست، فاقد نام و نام‌خانوادگی شاکی یا اقامتگاه وی باشد، به موجب قرار مدیر دفتر شعبه، رد می‌شود. این قرار قطعی است، ولی صدور آن، مانع طرح مجدد شکایت نیست. چنانچه طرح دعوای مجدد مستلزم رعایت زمان مشخص باشد از زمان اطلاع محاسبه می شود.”

 
نحوه اعلام نواقص دادخواست
ماده ۲۸ قانون دیوان عدالت اداری:

“در صورتی که هر یک از موارد مذکور در بندهای (ب) تا (ث) و (چ) ماده (۱۸) این قانون در دادخواست رعایت نشده باشد و یا دادخواست از جهت شرایط مقرر در مواد (۱۹) الی (۲۳) این قانون نقص داشته باشد، مدیر دفتر شعبه ظرف دو روز نقایص دادخواست را طی اخطاریه‌ای به طور مستقیم یا از طریق دفاتر مستقر در مراکز استانها به شاکی اعلام می‌کند.

رفع نقص شاکی از پرونده

شاکی، ده روز از تاریخ ابلاغ اخطاریه، فرصت رفع نقص دارد

و چنانچه در مهلت مذکور اقدام به رفع نقص ننماید،

دادخواست به موجب قرار مدیر دفتر یا جانشین او، رد می‌گردد.

این قرار ظرف ده روز از تاریخ ابلاغ، قابل اعتراض در همان شعبه دیوان است.

رسیدگی به اعتراض نسبت به رد دادخواست

توسط رئیس یا دادرس علی‌البدل شعبه انجام می‌شود

و پس از صدور دستور توسط قاضی مزبور، مراتب توسط مدیر دفتر شعبه به معترض ابلاغ می‌گردد. این تصمیم قطعی است، ولی رد دادخواست، مانع طرح مجدد شکایت نیست.”

 
پس از ثبت شکایت در دیوان عدالت اداری
مرحله دوم؛ ارجاع:

بعد از انجام ثبت دادخواست و رفع نواقص احتمالی آن به شرح ماده ۲۸ قانون دیوان عدالت اداری نوبت به ارجا شکایت ب شعبه رسیدگی کننده می رسد، شکایت مطروحه پس از ثبت و شماره شدن از طریق مرجع ارجاع دهنده تعیین شعبه شده و برای رسیدگی ارائه می شود.

مرجع ارجاع پرونده و تعیین شعبه
ماده ۲۶ قانون دیوان عدالت اداری:

“دادخواستهای ثبت شده، توسط رئیس دیوان یا معاون وی به شعبه ارجاع می‌شود.”

مرحله سوم؛ آغاز فرایند رسیدگی:  

ماده ۲۹ قانون دیوان عدالت اداری:

“پس از ارجاع دادخواست به شعبه، مدیر دفتر شعبه آن را پس از تکمیل بلافاصله در اختیار قاضی شعبه قرار می‌دهد. قاضی شعبه دیوان در صورت احراز صلاحیت و کامل بودن پرونده، آن را با صدور دستور ارسال یک نسخه از دادخواست و ضمائم آن به طرف شکایت، به دفتر اعاده می‌کند تا پس از ابلاغ دادخواست و ضمائم آن به طرف شکایت، در جریان رسیدگی قرار گیرد.”

 
تالیف طرف شکایت
ماده ۳۰ قانون دیوان عدالت اداری:


“ماده ۳۰- طرف شکایت موظف است ظرف یک ماه از تاریخ ابلاغ، نسبت به ارسال پاسخ اقدام کند. عدم وصول پاسخ، مانع رسیدگی نیست و شعبه با توجه به مدارک موجود، به پرونده رسیدگی و مبادرت به صدور رأی می‌نماید.

تبصره- 

در صورتی که طرف شکایت بدون عذر موجه از دادن پاسخ در موعد مقرر در این ماده خودداری نماید شعبه رسیدگی کننده، متخلف را به سه ماه تا یک سال انفصال از خدمت محکوم می‌نماید. این حکم ظرف بیست روز قابل تجدیدنظر در شعب تجدیدنظر است.”

 
مشخصات موضوع شکایت
ماده ۳۳ قانون دیوان عدالت اداری:


” موضوع شکایت و خواسته باید صریح و منجز باشد. در صورت وجود ابهام به تشخیص شعبه، مراتب طی اخطاریه‌ای به شاکی اعلام می‌گردد و شاکی مکلف است ظرف ده روز از تاریخ ابلاغ اخطاریه، نسبت به رفع ابهام اقدام کند. در غیر این صورت، شعبه نسبت به قسمت مبهم، قرار ابطال دادخواست صادر می‌نماید.”

شعبه رسیدگی کننده میتواند هر تحقیق و اقدامی را که لازم می داند انجام دهد.

رسیدگی در شعب دیوان بدون حضور طرفین دعوی


در دیوان رسیدگی بدون حضور طرفین دعوا انجام می شود ولی اگر شعبه رسیدگی کننده لازم بداند می تواند طرفین را برای اخذ توضیح دعوت کند.
اگر دیوان حضور شاکی را لازم بداند ولی او حاظر نشود، دیوان با توجه به لوایح طرفین اقدام به صدور رای می کند، مگر صدور رای بدون حضور شاکی ممکن نباشد که در این صورت دیوان قرار رد دعوا را صادر می کند.

نحوه استرداد دعوی توسط شاکی ماده ۵۴ قانون دیوان عدالت اداری:


” شاکی می‌تواند دادخواست خود را قبل از وصول پاسخ طرف شکایت، مسترد کند و در این صورت، شعبه قرار ابطال دادخواست صادر می‌کند.“

ماده ۵۶ قانون دیوان عدالت اداری:

“شاکی می‌تواند قبل از صدور رأی، از شکایت خود به‌ کلی صرف نظر نماید. در این صورت، قرار سقوط شکایت صادر می‌شود و همان شکایت مجدداً قابل طرح نیست.

نحوه تغییر خواسته دعوا ماده ۴۹ قانون دیوان عدالت اداری:

“شاکی می‌تواند تا قبل از صدور رأی، خواسته خود را اصلاح کند. قبول تقاضای اصلاح خواسته پس از ارسال دادخواست و ضمائم آن برای طرف شکایت، مشروط بر این است که به تشخیص شعبه، ماهیت خواسته تغییر نکرده باشد و شعبه بتواند بدون نیاز به ارسال مجدد دادخواست، بر اساس دادخواست اصلاح شده، رأی صادر نماید.”

تاثیر فوت یا محجوریت طرفین دعوی ماده ۵۲ قانون دیوان عدالت اداری:


“در صورتی که شعبه دیوان از فوت یا محجور شدن شاکی یا زوال سمت نماینده قانونی او مطلع شود، تا تعیین و معرفی قائم مقام قانونی متوفی یا محجور، قرار توقف دادرسی صادر و مراتب از طریق دفتر شعبه به نشانی شاکی اعلام می‌شود.”

نحوه برخورد با ورود شخص ثالثی در دعوی مطروحه ماده ۵۵ قانون دیوان عدالت اداری:


“هرگاه شخص ثالثی در موضوع پرونده مطروحه در شعبه دیوان، برای خود حقی قائل باشد یا خود را در محق شدن یکی از طرفین ذینفع بداند، می‌تواند با تقدیم دادخواست، وارد دعوی شود. در صورتی که دادخواست مذکور قبل از صدور رأی واصل شود، شعبه پس از ارسال دادخواست، برای طرفین دعوی و وصول پاسخ آنان با ملاحظه پاسخ هر سه طرف، مبادرت به صدور رأی می‌نماید.”

مرحله چهارم؛ صدور رای:
 


نحوه صدور و انشا رای
ماده ۵۸ قانون دیوان عدالت اداری:

“شعبه دیوان پس از رسیدگی و تکمیل تحقیقات، ختم رسیدگی را اعلام و ظرف یک هفته مبادرت به انشاء رأی می‌نماید.”

مطالب مندرج در دادنامه یا رای
ماده ۵۹ قانون دیوان عدالت اداری:

“دادنامه باید حاوی نکات زیر باشد:

     الف- تاریخ، شماره دادنامه، شماره پرونده

     ب- مرجع رسیدگی و نام و نام خانوادگی رئیس یا دادرس شعبه

     پ- مشخصات شاکی و وکیل یا قائم مقام و یا نماینده قانونی او با قید اقامتگاه

     ت- مشخصات طرف شکایت و وکیل یا نماینده قانونی او با قید اقامتگاه

     ث- موضوع شکایت و خواسته

     ج- گردش کار، متضمن خلاصه شکایت و دفاع طرف شکایت، تحقیقات انجام شده و اشاره به نظریه مشاور، در صورتی که طبق ماده (۷) این قانون، پرونده به مشاور ارجاع شده باشد و تصریح به اعلام ختم رسیدگی.

     چ- رأی با ذکر جهات، دلایل، مستندات، اصول و مواد قانونی 

     ح- امضاء رئیس یا دادرس علی‌البدل و مهر شعبه”

مرحله پنچم؛ شکایت از رای صادره یا تجدید نظرخواهی:

تمام آراء صادره از شعب بدوی قابل اعتراض و تجدید نظرخواهی می باشند.

مرجع درخواست تجدید نظرخواهی یا اعتراض
ماده ۶۶ قانون دیوان عدالت اداری:


“تجدید نظرخواهی با تقدیم دادخواست به دفتر شعبه صادر کننده رأی یا دبیرخانه یا دفاتر اداری دیوان انجام می‌گیرد. دادخواست تجدیدنظر توسط رئیس دیوان به یکی از شعب تجدیدنظر ارجاع می‌شود.”

تصمیماتی که مرجع تجدیدنظر بعد از اعتراض به رای دادگاه بدوی اتخاذ می نماید
اگر دادگاه تجدید نظر رای دادگاه بدوی دیوان عدالت را مطابق قانون و اصول حقوقی بداند:


رای را عینا تایید می کند.

اشتباهات رای بدوی دیوان عدالت محدود به سهو قلم، اعداد، مشخصات طرفین و …. باشد:


دادگاه تجدید نظر، ضمن اصلاح موارد بیان شده رای بدوی را تایید می کند.

دادگاه تجدید نظر رای دادگاه بدوی را قانونی و صحیح نداند:


رای دادگاه بدوی دیوان عدالت اداری را نقض کرده و شروع به رسیدگی ماهوی می کند.

  
مرحله شش؛ اجرای رای:
 

تکالیف واحد اجرای احکام در دیوان عدالت اداری
ماده ۱۰۸ قانون دیوان عدالت اداری:

“شعب دیوان عدالت اداری پس از ابلاغ رأی به محکومٌ ‌علیه یک نسخه از آن را به انضمام پرونده به واحد اجرای احکام دیوان ارسال می‌نمایند. محکومٌ‌ علیه مکلف است ظرف مدت یک ماه نسبت به اجرای کامل آن یا جلب رضایت محکومٌ ‌له اقدام و نتیجه را به‌طور کتبی به واحد اجرای احکام دیوان گزارش نماید.”

 
استنکاف محکوم علیه از اجرای مفاد دادنامه
ماده ۱۱۰ قانون دیوان عدالت اداری:

“در صورت استنکاف شخص یا مرجع محکومٌ ‌علیه از اجرای حکم قطعی، واحد اجرای احکام دیوان، مراتب را به رئیس دیوان گزارش می‌کند.

رئیس دیوان

بلافاصله پرونده را به شعبه صادرکننده رأی قطعی ارجاع می‌نماید. شعبه مذکور موظف است خارج از نوبت به موضوع استنکاف رسیدگی و رأی مقتضی صادر و پرونده را جهت اقدامات بعدی به واحد اجرای احکام دیوان ارسال نماید.

تبصره ۱-

 در مواردی که اجرای حکم، مستلزم اتخاذ تصمیم توسط شورا، هیأت و یا کمیسیونی مرکب از دو یا چند نفر باشد

و اعضاء آنها از تبعیت حکم صادر شده استنکاف نمایند،

تمامی اعضاء مؤثر در مخالفت با حکم دیوان، مستنکف شناخته می‌شوند.”

امکان ادامه اجرای رای در صورت عدم رعایت مفاد توافق طرفین
ماده ۱۴۴ قانون دیوان عدالت اداری:

“چنانچه در جریان اجرای آراء دیوان، راجع به نحوه اجرای رأی بین طرفین توافقی شود

و محکومٌ ‌علیه به تعهدات خود عمل ننماید،

محکومٌ ‌له می‌تواند ادامه عملیات اجرایی را درخواست کند و

واحد اجرای احکام دیوان با اجرای رأی دیوان یا توافق، موضوع را پیگیری می‌نماید.”

دستور موقت صادره از شعب دیوان عدالت اداری

دادرسی فوری 

منظور از دستور موقت

(که به دادرسی فوری نیز معروف است)

این است که گاهی موضوع اختلاف به گونه ای است که تا حصول نتیجه نهایی و اجرای حکم،

ممکن است اشکالات یا اقدامات جدیدی مانع از اجرای حکم فراهم شود.

فرضاً کسی که مدعی ابطال قرارداد فروش آپارتمانش به دیگری است

نگران این است که تا رسیدگی دادگاه و صدور حکم طرف دعوی آپارتمان به شخص دیگری رسما منتقل کند

یا اینکه در دعوای تصرف عدوانی زمین زراعی،

مدعی علاوه بر رفع تصرف غاصب از دادگاه بخواهد که مانع کشت و زرع غاصب شود.

دستور موقت

بنابراین دستور موقت عبارت است از: دستور فوری دادگاه بر منع یا انجام عملی خاص یا توقیف عمل تا صدور حکم و تصمیم نهایی در دعوای اصلی “

دستور موقت در رسیدگی دیوان عدالت اداری

اشخاص صالح برای درخواست دستور موقت ماده ۳۴ قانون دیوان عدالت اداری

شاکی یا مدعی

زمان مطرح نمودن درخواست دستور موقت
ماده ۳۴ قانون دیوان عدالت اداری

ضمن طرح شکایت یا پس از آن، قبل ختم دادرسی  

هزینه درخواست دستور موقت
ماده ۳۴ قانون دیوان عدالت اداری

این درخواست مستلزم پرداخت هزینه نمی باشد.  

مرجع رسیدگی به درخواست دستور موقت
ماده ۳۶ قانون دیوان عدالت اداری

شعبه ایی که به اصل دعوا رسیدگی می کند  

تکلیف شعبه و مدیر دفتر آن نسبت به درخواست دستور موقت ماده ۳۷ قانون دیوان عدالت اداری:

“شعبه دیوان موظف است در صورت صدور دستور موقت، نسبت به اصل دعوی خارج از نوبت رسیدگی و رأی مقتضی صادر نماید.

تبصره

– مدیر دفتر شعبه مکلف است پرونده را به فوریت به نظر شعبه برساند و شعبه موظف به اتخاذ تصمیم فوری است.”

زمان لغو دستور موقت
ماده ۴۰ قانون دیوان عدالت اداری:

“در صورت حصول دلایلی مبنی بر عدم ضرورت ادامه اجرای دستور موقت، شعبه رسیدگی کننده نسبت به لغو آن اقدام می‌نماید.”

قوانین و نحوه دادخواهی در این مرجع قضایی

دیوان عدالت اداری

به عنوان مرجعی برای دادخواهی آحاد مردم از دستگاه های اداری و اجرایی در کشور محسوب می شود

که بر اساس اصل ۱۷۳ قانون اساسی زیر نظر رئیس قوه قضائیه اداره می شود.


تشکیل این مرجع به هدف احقاق حقوق مردم و برقراری عدالت عمومی است.

صلاحیت این دیوان در خصوص ابطال آیین نامه های مغایر با قوانین کشور و احکام شرعی می باشد.

قانون تشکیلات و آیین دادرسی دیوان در ماده ۲ این قانون ساختار اداری دیوان را تبیین نموده

که متشکل از شعب بدوی، تجدید نظر، هیات عمومی و هیات های تخصصی است.

دیوان عدالت اداری به عنوان تنها مرجع تظلم خواهی مردم از دستگاه های اداری و اجرایی در کشور می باشد

احکام صادره از سوی قضات این دیوان بسیار حائز اهمیت بوده

و برای برخی حیاتی به شمار می رود که دقت در رسیدگی و تسریع زمان رسیدگی از مهم ترین خواسته های مردم است.

اما از آنجا که در کشور ما دستگاه قضایی با حجم بالایی از پرونده های ورودی روبه رو است

بی تردید دیوان از این معضل در امان نبوده و تعداد بالای ورودی پرونده ها و شکایات باعث کندی در روند رسیدگی می شود

و به مراتب ممکن است درصد خطا در رسیدگی در دیوان افزایش یابد.


بررسی تکالیف قضات اجرای احکام بر اساس قانون جدید مجازات اسلامی


 طولانی بودن روند رسیدگی به پرونده ها

یکی از مسائلی است که موجب نارضایتی مراجعان به دیوان می گردد

که علت این امر را می توان فراوانی ثبت شکایات مردمی از نهادهای دولتی و اجرایی در دیوان عنوان ‌نمود

همین تعدد سبب شده زمان رسیدگی ها نیز طولانی شود.

برای حل این مشکل می توان ورودی پرونده ها و شکایت ها به دیوان را با وضع قوانین و مصوبات پیشگیرانه کنترل نمود

که می توان مشکلات و مسائلی که بین مردم و دستگاه های اجرایی و دولتی به وجود می آید حل و فصل نمود.

حل و فصل اختلافات در ادارات دولتی و اجرایی راه حلی برای کاهش پرونده های مطروحه در دیوان عدالت اداری
قبل از طرح دعوی در دیوان

در همان مرجع اداری و دولتی مورد حل و فصل قرار گیرد

که این امر مستلزم راه اندازی واحد ویژه رسیدگی به شکایت ها، نظام پاسخگویی را در دستگاه های اداری و اجرایی می باشد

تا افراد تقاضا و مشکلاتشان را نخست در مراجع اداری و دولتی مربوطه مطرح کنند

و اگر به هر دلیلی مشکلاتشان حل نشد و یا تضییع حقی برایشان متصور شد

در مرحله بعد به دیوان مراجعه کنند.
یکی از موضوعات مهمی که تعداد زیادی از مردم را دچار مشکل کرده

صدور آرای متفاوت از سوی شعب دیوان در مورد پرونده های مشابه است.

بروز تناقض میان آرای دیوان

اگر در رای شعب مختلف هیات عمومی دیوان درخصوص موارد مشابه تعارض در صدور احکام دیده شود.

دوباره پرونده در هیات عمومی طرح شده و رای صحیح قطعی، تایید و همان نیز اجرا خواهد شد.

روند رسیدگی به پرونده ها در دیوان عدالت اداری

دیوان عدالت اداری

از سه مسیر دادخواست ها را دریافت می کند؛

یکی از طریق دبیرخانه مرکزی در تهران است.

دوم از طریق دفاتر استانی که در ۳۱ استان کشور وجود دارد

و راه سوم ارسال از طریق دفاتر پستی و خدمات قضایی است.

پرونده هایی که به دیوان می رسد از سوی واحد ارجاع به شعبات بدوی فرستاده شده و مورد رسیدگی قرار می گیرد و در نهایت نیز حکم صادر می شود.

اعتراض به رای بدوی صادره از شعب دیوان عدالت اداری

البته تمام احکام صادره در شعب بدوی قابل اعتراض در تجدید نظر خواهد بود.

اگر آرای بدوی درست تشخیص داده شود که همان رای تایید می شود

اما اگر بنا به دلایلی آرای بدوی نقض شود تصمیم جدیدی گرفته خواهد شد.

حال اگر بعد از این مرحله نیز کسی مدعی شود که رای صادره مخالف شرع یا قانون است

قانونگذار به رئیس دیوان و رئیس قوه قضائیه این اختیار را داده است

که یک بار دیگر دستور بررسی مجدد این پرونده را در شعب تجدید نظر صادر کنند.

موضوعات مورد بررسی در دیوان عدالت اداری

قضات ممکن است از قانون برداشت های متفاوت داشته باشند. بنابراین ممکن است در یک حوزه پیرامون موارد مشابه دو رای معارض هم صادر کنند.

قانونگذار برای حل این مشکل هیات عمومی رابه عنوان راهکار قرار داده است.

این هیات سه صلاحیت دارد.
نخست

ابطال مصوبات تصمیمات دستگاه های دولتی است.

صلاحیت دوم 

ایجاد رویه قضایی است که در واقع موضوع ماده ۹۰ قانون دیوان عدالت اداری است

و می گوید اگر در یک موضوعی ۵ رای مشابه وجود داشته باشد

ایجاد رویه می کند که از آن به بعد نیاز به تبادل نباشد و شعب دیوان رای بدهند.

این امر در قانون سابق دیده نشده بود

صلاحیت سوم

 صدور رای وحدت رویه در مورد آرای متناقض است.

در واقع صلاحیت دیگر دیوان صدور آرای وحدت رویه در مورد احکام متناقض صادره از شعب دیوان است.

اثر این نیز نسبت به آرای آینده است و در مورد آرای گذشته تاثیری ندارد

مشاوره داوری داخلی

نکاتی در خصوص انشاء رأی داوری تا ابلاغ و اجرای آن

نقش رأی داوری در حل و فصل پرونده های دعاوی حقوقی و مشاوره داوری داخلی بر کسی پوشیده نیست. سالیان دراز است که بسیاری از مردم به دلیل داشتن مشکلاتی در زمینه های طلاق، کلاهبرداری، مشکلات خانوادگی و غیره به دادگاه ها مراجعه می کنند تا بتوانند حقایق ماجرا را آشکار کرده و حق و حقوق خود را در این دعاوی حقوقی به صورت تمام و کمال به دست آورند. در این مقاله قصد داریم که با زبان روان برای شما توضیح دهیم که رأی داوری چیست؟ و نحوه انشاء رأی داوری به چه صورتی است؟.

مشاوره داوری داخلی

مشاوره داوری داخلی

رأی داوری چیست؟

داد نامه یا رأی داوری یک متن حقوقی است که از سوی داور مربوطه و بر اساس درخواست و اراده طرفین دعوا و یا درخواست دادگاه برای ایجاد داوری تنظیم می شود. نحوه تنظیم رأی داوری چندان تابع قوانین دادرسی مدنی نیست اما این مفهوم را نمی رساند که می توان آن را به هر فرمی نوشت و نیازی به پیروی از هیچ قاعده و قانونی نیست. توجه به قوانین و نکات اساسی در این زمینه بسیار مهم است زیرا مشاهده هر گونه غفلت در کار داور یا داوران می تواند بسیار تخریب کننده باشد و به شأن و مقام داور یا داوران خدشه وارد کند.

نمونه های مختلفی از رأی داوری در سایت های مختلف موجود هستند که از سوی وکلای برجسته پایه یک دادگستری تنظیم شده اند. چنان چه شما در این زمینه تازه کار هستید می توانید به این دادنامه ها مراجعه کرده و از تجربیات افراد کاربلد در این زمینه استفاده کنید.

مشاوره داوری داخلی

مشاوره داوری داخلی

نحوه انشاء رأی داوری

رأی داوری قبل از هر چیز یک متن کتبی است به همین دلیل باید به شیواترین شیوه ممکن نوشته شود و در آن کلمات و جملات روان باشند و مهم تر از هر چیز در آن باید قواعد دستوری زبان فارسی رعایت شوند. تاریخ تنظیم دادنامه، مشخصات دو طرف دعوا همچون خواهان و خوانده به همراه نام و مشخصات وکلای دو طرف باید در این سند گنجانده شوند. موضوع دعوا، مشکل اصلی دعوا و خواسته های دو طرف باید به صورت دقیق ذکر شوند. در مشاوره داوری داخلی در نوشتن مطالب رأی داوری باید کمال بی طرفی رعایت شود، حقایق همانطور که هستند، ذکر شوند و از جبهه گیری نسبت به یک طرف دعوا خود داری شود.

تقسیم بندی بخش های مختلف رأی داوری می تواند در بیان مفاهیم بسیار کمک کننده باشد. اگر چند نمونه از دادنامه ها را مطالعه کنید متوجه خواهید شد که قبل از شما از این شیوه استفاده شده و می تواند راه گشای کار شما نیز باشد. به عنوان نمونه یک رأی داوری می تواند با نام خدا شروع شود، سپس یک گردشکار کوتاه و مفید در رابطه به موضوع داوری نوشته شود، بعد از آن درخواست های دو طرف دعوا در دو بخش خواسته های طرف اول دعوا و خواسته های طرف دوم دعوا ذکر شوند و در آخر بخش رأی داور گنجانده شود.

رأی داور نتیجه نهایی و خروجی این متن حقوقی است و در نوشتن آن باید دقت کافی صورت گیرد. در مشاوره داوری داخلی این بخش از رأی داوری باید با تمام بخش های قبلی اشاره شده همخوانی داشته و با اطلاعات قبلی اشاره شده مغایرت نداشته باشد. یک نکته مهمی که داورها باید توجه کنند این است که داور در هنگام نوشتن رأی داوری باید به هر دو طرف دعوا حق دفاع بدهد و قبل از نوشتن دادنامه باید دفاعیات هر دو را شنیده باشد، سپس برای صدور رأی اقدام کند در غیر این صورت رأی وی باطل است اما چنان چه یکی از طرفین دعوا با وجود دعوت از وی، از قصد در جلسه شرکت نکرده باشد، آنگاه ایرادی بر داور نبوده و رأی وی منقضی نخواهد شد.

مشاوره داوری داخلی

مشاوره داوری داخلی

شرایط رد و عدم اجرایی شدن رأی داور

رأی داور در مواردی پذیرفته و در موارد دیگر رد می شود. چنان چه رأی صادر شده جزء موارد اشاره شده در ماده ۴۸۹ باشد از جمله رأی صادر شده مخالف قوانین باشد، موضوع ارجاع شده برای مشاوره داوری داخلی با رأی داوری همخوانی نداشته باشد، رأی داور در خارج از زمان داوری صادر شده باشد یا که توسط داور یا داورانی صادر شده باشد که مجاز به صدور رأی نبوده اند و موارد دیگر این چنینی.

نکته مهم در این بخش این است که زمانی اجرای رأی داور متوقف می شود که رأی داور در موارد ماده ۴۸۹ قرار بگیرد آنگاه طرفین دعوا تا ظرف بیست روز بعد از صدور رأی می توانند برای باطل کردن آن از سوی دادگاه اقدام کنند.

خلاصه ای بر آنچه گفته شد!

داور به کسی گفته می شود که در دستگاه های دولتی سمت قضایی ندارد اما از سوی دادگاه یا طرفین دعوا برای انجام این کار مأمور می شود تا مشکل دو طرف را با صدور رأی خود حل و فصل کند. رأی داوری به همین مضمون و از طرف داور نگارش می شود و همانطور که اشاره شد، نحوه نگارش آن بسیار مهم بوده و دارای نکات ریز و کاربردی می باشد.

مالیات بر خانه‌های خالی (بخش یک)

مالیات بر خانه‌های خالی

مالیات بر خانه‌های خالی مالیات هایی که بر املاک و مستغلات تعلق می گیرند به شرح زیر می باشد:

مالیات بر اجاره

مالیات بر نقل و انتقالات

مالیات بر ارث

مالیات بر املاک لوکس

مالیات بر خانه‌های خالی

بیش از ۵ سال است اخذ مالیات بر خانه‌های خالی محل بحث دولت و مجلس است.

در بهمن سال ۱۳۹۹ با تصویب ماده ۵۴ مکرر قانون مالیاتهای مستقیم در این خصوص تصمیماتی اتخاذ شد و به صورت قانون و لازم الاجرا درآمد.

از نوزدهم فروردین ۱۴۰۰ سرپرست خانوارها مکلف شدند اطلاعات املاک خود را در سامانه املاک و اسکان ثبت نمایند

حالا چه این سرپرست ها مالک باشند چه مستاجر

مالیات خانه های خالی

مالیات خانه های خالی

چند سوال اساسی درخصوص مالیات بر خانه های خالی

که در ادامه به پاسخ آن ها می پردازیم:

مالیات بر خانه خالی چیست؟

مشمولین چه کسانی هستند؟

ضمانت اجرا چیست؟

در بحث مالیات بر خانه‌های خالی در قانون مالیات‌های مستقیم دو ماده در تاریخ ۲۶ آذر ۱۳۹۹ اصلاح گردید.

به ماده ۱۶۹ تبصره ۸ اضافه شد و ماده ۵۴ مکرر به قانون اضافه شد.

ماده ۵۴ مکرر بحث مالیات بر خانه های خالی را مجددا مطرح و اصلاح نمود.

در مجموع این اصلاحات املاک باید:

در سامانه ای ثبت شوندکه از میان املاک خود اظهاری شده یکسری املاک خالی وجود دارد و از این طریق شناسایی می شوند.

سامانه جامع اسکان و املاک توسط وزارت مسکن و شهرسازی راه اندازی شده است که سرپرست خانوار بتوانند در این سامانه خود اظهاری املاک نمایند

 مالکین چه املاکی باید اطلاعات خود را در سامانه ثبت نمایند

کلیه املاک در سرتاسر کشور اعم از شهر و روستا با هر جمعیت به طور کلی هر ملکی در کشور وجود دارد باید در سامانه اسکان و املاک توسط  اشخاص حقیقی و حقوقی ثبت شود.

در واقع اشخاصی که ملزم به ثبت نام هستند :

  • مالکین
  • غیر مالکین اعم از مستاجر و متصرف است

مالکین مکلفند اطلاعات املاک خود را به هر نحوی که هست در این سامانه ثبت نمایند.

مستاجر یا متصرف املاکنیز می بایست اطلاعات محل اقامت خود را به هر نحو که می باشد در سامانه ثبت نمایند.

سرپرست خانوار ها ملزم به ثبت اصلاعات هستند.

اقدامات لازم در سامانه املاک و اسکان

در سامانه دو اقدام باید انجام شود:

  • ثبت املاک تحت تملک چه متصرف باشد چه نباشد
  • ثبت اقامتگاه اصلی و فرعی

مالکین باید تمام املاکی که تحت تملک دارند صرف نظر از نوع کاربری مسکونی تجاری اداری و غیره را ثبت نام نمایند

در قسمت بعدی باید تمام سرپرستان خانواده ها اقامتگاه را اعلام کنند حالا این اقامتگاه می توانند ملک خود فرد باشد یا نباشد

همه املاک در همه نقاط کشور باید ثبت شود

مالکین مستاجرین و متصرفین باید وارد سامانه شوند و اطلاعات اقامتگاه خود را ثبت نمایند

که اعم است از اشخاص حقیقی و حقوقی

املاک با سابقه ثبت

املاک دارای سابقه ثبتی و سند با کاربری های مشخص باید در سامانه ثبت شوند

ثبت نقل و انتقال ملک به موجب سند رسمی نیازی نیست یعنی ملکی به موجب موبایل نامه فروخته شده اما هنوز سند رسمی به نام خریدار صادر نشده است

خریدار و فروشنده ملزم هستند با ورود به سامانه اطلاعات معامله انجام شده را اعلام نمایند.

در واقع فروشنده اطلاعات را ثبت می کند و اعلام می نماید این ملک دیگر متعلق به من نیست و خریدار هم در سامانه اعلام می کند

این ملک را خریده و هنوز سند به نام او صادر نشده است

املاکی که سابقه ثبت ندارند و سند مالکیت ندارند و پلاک ثبتی ندارند نمی توان در سامانه ثبت نمود

توجه کنید

تکته: به نظر می‌رسد در آینده ساز و کاری فراهم می‌شود که هر کس با هر نوع سند و مدرکی که نشان دهد مالک است بتواند ملک را در این سامانه ثبت نماید

نکته: ثبت اطلاعات در این سامانه دلیل بر اثبات ادعای مالکیت افراد بر املاک در مراجع دیگر نیست و ملاک اثبات مالکیت همان اسناد و مدارک موجود است

اقامتگاه اصلی و فرعی مالکین ملزم به ثبت املاک تحت تملک خود هستند

در بحث تعیین اقامتگاه مالکین و مستأجرین و متصرفین می بایست اعلام نمایند در چه ملکی ساکن هستند

قانونگذار می‌گوید یک ملک به عنوان اقامتگاه اصلی و یک ملک به عنوان اقامتگاه فرعی برای هر کس می‌تواند در نظر گرفته شود

اشخاص می توانند اقامتگاه اصلی و فرعی را از میان املاک خود انتخاب نمایند

نکته: در شهری که اقامتگاه اصلی دارید نمی‌توانی در همان شهر هم اقامتگاه فرعی داشته باشید

تنها در یک حالت می‌توان یک اقامتگاه دیگر در شهر اقامت اصلی اعلام نمود که یک نفر از خانواده مالک در ملک دیگر که اقامتگاه اصلی مالک در آن شهر است در آن ملک ساکن باشد

معافیت‌های تبصره ۱ و ۱۱ قانون مالیاتهای مستقیم اعلام می دارد:

هر سرپرست خانواده می تواند یک ملک در یک شهر به عنوان اقامتگاه اصلی و یک ملک دیگر به عنوان اقامتگاه فرعی در شهر دیگری داشته باشد

در این حالت مالیات بر خانه‌های خالی هم مشمول دو ملک نمی‌شود استثناء اگر یک ملک سوم داشتید که یکی از اشخاص خانواده شما در آن ملک زندگی می‌کند می‌توانید آن ملک را به عنوان اقامتگاه ثبت نمایید اصولاً دو اقامتگاه داریم در سامانه یکی اصلی یکی فرعی اما اگر ملک سوم می باشد که تحت تصرف یکی از اعضای خانواده است می‌توان به عنوان اقامتگاه دیگر مالک اعلام شود.
هم مالک باید اطلاعات املاک را ثبت نماید هم متصرفین به هر نحوی باید ثبت شود مالکین باید بعد از ثبت اطلاعات اقامتگاه توسط متصرفین نسبت به تایید تصرف ملک تایید نمایند

الف مالک است ب مستاجر

الف ملک را در سامانه ثبت کرده ب ملک را به عنوان اقامتگاه اعلام نموده

الف باید این اقامتگاه را در سامانه برای ب تایید نماید اگر این کار انجام نشود ملک مشمول املاک خانه‌های خالی می‌شود

 

ادامه در مقاله بعدی

مشاوره دعاوی حقوقی

تایید رجوع از هبه در مشاوره دعاوی حقوقی

در مشاوره دعاوی حقوقی، همانطور که میدانیم یکی اززیباترین رسوم و فرهنگ مردم از گذشته بخشندگی است این بخشندگی از حیث حقوقی و قانونی دارای مباحثی است که در این مورد می توانید از آقای امیر حسین بحرینی وکیل پایه یک دادگستری راهنمایی و یاری بگیرید.

گاهی دیده ایم که برخی از افراد مالی را به شخص دیگر هدیه می دهند که از حیث حقوقی به آن اصطلاح هبه داده می شود. در واقع هبه عقد یا قراردادی است که یک نفر مالی را به شخص دیگر به صورت رایگان می دهد به عبارت دیگر او مال خو را به طور مجانی به ملکیت دیگری در می آورد.

هبه در لغت به معنای بخشش، صدقه و هدیه است. کسی که مالش را به شخص دیگری تملیک می کند واهب گفته می شود و کسی که مال به او داده می شود و به ملکیت آن در می آید به آن متهب گفته میشود. مالی که مورد هبه قرار می گیرد را به اصطلاح حقوقی عین موهوبه می گویند.

در مواقعی که هبه بین واهب و متهب عقد می شود و ملک به متهب داده می شود، اگر عین موهوبه موجود باشد، واهب می تواند از آن رجوع کند و بعد از رجوع عین موهوبه، تایید رجوع از هبه را که برای تثبیت آن مطرح می شود. یکی از بهترین و قانونی ترین روش اثبات رجوع از نظر حقوقی ارسال اظهار نامه رسمی به طرف مقابل است. البته اعلام رجوع از هبه با هر روشی ممکن می باشد.

مشاوره دعاوی حقوقی

مشاوره دعاوی حقوقی

انواع عقد هبه

هبه معوض

هبه غیر معوض

هبه معوض حقوقی، هبه ای است که انتقال مال به صورتی باشد که واهب به موهب شرط کند که در ازائ چیزی که می دهد چیز دیگری دریافت می کند. یا موهب بدون شرط واهب خود در ازای چیزی که می گیرد چیزی بدهد. مانند عقد بیع که فروشده در ازای انتقال مالکیت در ازای آن ثمن معامله را دریافت می کند.

هبه غیر معوض حقوقی برعکس هبه معوض است، هبه ای است که انتقال مال به این صورت است که به نفع یک طرف صورت می گیرد. در این عقد شرط عوض می تواند باشد اما ضرورتی در برابری ارزش آن نیست. مانند اینکه کتابی را هبه کنید و در عوض موهب قلمی را به شما بدهد که در ارزش اینها ضرورتی نیست و هبه غیر معوض می باشد.

مشاوره دعاوی حقوقی

مشاوره دعاوی حقوقی

دریافت مال، در زمان وقوع عقد هبه

تازمانیکه متهب مال را دریاقت نکند عقد هبه بین طرفین منعقد نشده است یعنی طبق قانون حقوقی، عقد هبه با قبول متهب و قبض یا دریافت او واقع می شود. در این حالت هم واهب می تواند هر زمانی که می خواهد مال را پس بگیرد و رجوع موضوعیت نمی یابد.

شرایط واهب برای عقد هبه

با استناد حقوقی به ماده ۷۹۶ واهب باید برای معامله خود اهلیت داشته باشد. اهلیت از دیدگاه حقوقی به این معناست که واهب توانایی قانونی برای دارا شدن یا اجرای حق را داشته باشد.

با استناد به ماده ۷۹۷ واهب اگر مالی را بخواهد هبه کند باید مالک آن باشد.

با استناد به ماده ۷۹۸ هبه با قبول و قبض متهب واقع می شود و در غیر اینصورت اثر ندارد همچنین قبض بدون اذن واهب نیز بی اثر می باشد.

با استناد حقوقی به ماده ۷۹۹ قبض ولی در هبه به صغیر یا مجنون یا سفیه معتبر است.

با استناد به ماده ۸۰۰ در صورتی که عین موهوبه در ید متهب باشد محتاج به قبض نیست.

حکم فروش مال موهوبه

اگر واهب عین موهوبه را نتواند قبض کند و در هبه نتواند رجوع کند سپس عین موهوبه را بفروشد، معامله فضولی می باشد. اگر رضایت متهب باشد معامله صحیح و اگر نباشد معامله باطل است.

موارد عدم امکان رجوع در هبه

از نظر حقوقی اصل در عقد هبه اینگونه است که واهب می تواند پس از انعقاد، از هبه رجوع کند. در موارد زیر امکان رجوع درهبه برای واهب وجود ندارد. رجوع ازهبه توسط شخص واهب ممکن است و غیر او امکان نیست. عین موهوبه توسط واهب به پدر یا مادر یا فرزندانش و وراث طبقه اول از هر درجه ای اهدا نماید. امکان رجوع نیست. پدر بزرگ و مادر بزرگ و نیز همسر مشمول این بند نمی شوند.

اگر موهب عین موهوبه را بفروشد یا هبه کند امکان رجوع نیست. اگر در عین موهوبه تغییر ایجاد شده باشد. منظور تغییر عرفی عین موهوبه است نه تغییر ماهیت. عین موهوبه دین، اگر داین ، طلب خود را به مدیون ببخشد. اگرعین موهوبه صدقه باشد حق رجوع نیست. عین موهوبه از تملک متهب خارج شده و متهب مالک آن نباشد. عقد هبه، معوض باشد و عوض آن انجام شده باشد.

مشاوره دعاوی حقوقی

مشاوره دعاوی حقوقی

طریقه رجوع از هبه

واهب می تواند بعد از منعقد شدن عقد هبه و قبض شدن عین موهوبه، مال موهوبه را با دوشرط پس بگیرد. عین موهوبه موجود باشد. اگر عین مال از بین رفته باشد دیگر امکان رجوع نخواهد بود. حق رجوع واهب از بین نرفته باشد. رجوع از هبه، یا به صورت شفاهی صورت می گیرد مثلا با گفتار واهب بگوید از هبه‌ام برگشتم یا مال موهوبه را برگردان، یا به صورت عملی  است مثل برگرداندن عین و گرفتن آن  از دست متهب.

در پرونده های مشاوره دعاوی حقوقی برای رجوع از هبه‌ و پس گرفتن مال موهوبه، واهب باید به دادگاه حقوقی، مراجعه و دادخواست ارائه کند.

در رجوع، اطلاع متهب شرط نبوده و صحیح است. برای رجوع از هبه، واهب به دادگاه  در مشاوره دعاوی حقوقی مراجعه و دادخواست ارائه می‌کند. در دادگاه یا اینکه هبه ثبتی و دارای سند رسمی است که در این حالت واهب نیازی به اثبات هبه ندارد. یا اینکه هبه رسمی ثبت نشده و شفاهی است، که در این شرایط نیز ابتدا باید انعقاد عقد هبه را به اثبات برساند سپس برای ارجاع اقدام کند.

عقد هبه جایگاه مهم و مستحکمی در قانون مدنی دارد، وکیل پایه یک دادگستری دکتر امیر حسین بحرینی راهگشای مشکلات شما عزیزان در این حوزه خواهند بود

 

مشاوره تنظیم قرارداد | دکتر سید امیر حسین بحرینی | دعاوی شرکت های تجاری

انواع مبانی عقلی خیار شرط

در این مقاله موسسه اعتماد و اندیشه پویا  به مدیریت دکتر سید امیر حسین بحرینی به بررسی و واکاوی نظرات و آرای صاحب نظران، در خصوص مبانی عقلانی و موجه ساز نافذیت خیار شرط در عقود و مشاوره تنظیم قرارداد ها می پردازیم. دکتر سید امیر حسین بحرینی وکیل پایه یک دادگستری بر این باور است، آراء و نظرات و باور های متعدد و متفاوتی، در خصوص مبانی عقلی یا نقلی، و دلایل موجه ساز برای روا شمردن و جایز دانستن خیار شرط در مشاوره تنظیم قرارداد ها، وجود دارند؛ که اهم آنها بدین شرح می باشد.

مشاوره تنظیم قرارداد  | دکتر سید امیر حسین بحرینی

مشاوره تنظیم قرارداد | دکتر سید امیر حسین بحرینی | دعاوی شرکت های تجاری

مبنای التزام:

در دپارتمان امور شرکتهای تجاری مبنای التزام: آثار ابقایی و تثبیتی عقود و قرارداد ها، با آثار زوالی و انحلالی آنها، به لحاظ  الزام آوری تعهدات، تقارن و توازن دارد. به عبارت ساده تر، تعهدات مندرج در زمان مشاوره تنطیم قرارداد، همان طور که از لحاظ تثبیت و ابقاء و استقرار، الزام آور است؛ متوازنا از حیث زوال و فسخ و انحلال نیز، واجد التزام می باشد. در واقع، این رای و نظر مبتنی است بر قاعده ” المومنون عند شروطهم “، و بر توازی وفا به عقد و وفا به شرط، تاکید دارد. به بیان ساده تر، التزام به عقد و التزام به شرط، بر یک مبنا استوار است و در توازن و تقارن یکدیگر قرار دارند.

مبنای نفی اکراه:

در مبنای نفی اکراه: مبنای نفی اکراه، منشاء مشروعیت خیار و موجه ساز آن را، صحت عقل و سلامت اراده و اختیار طرفین دعاوی شرکت تجاری می داند؛ و در همین راستا، مدلل می دارد که، عدم اختیار و فقدان استقلال اراده، به ابقای قهری عقد منتج می گردد؛ و وجود اختیار و استقلال اراده، منتج به امکان اسقاط یا انحلال قرارداد می گردد. در واقع؛ روا سازی احتمال و امکان زوال و انحلال قرارداد، ناشی از استقلال اراده و وجود اختیار و نفی اجبار و طرد اکراه می باشد. کسی که صاحب اراده و واجد اختیار باشد، می تواند با آزادی و اختیار کامل خویش، تصمیم به ابقاء و یا انحلال عقد یا قرارداد بگیرد و با مشاوره امور شرکت های تجاری وضیعت تنظیم قرارداد خود را مشخص کند. زیرا فرض در این مبنا، بر عدم جبر و زور، مقدم یا مقرری برای وی می باشد.

مبنای جبران اشتباه در دعاوی شرکت های تجاری :

در مبنای جبران اشتباه: پیش فرض این نظریه عبارت است از این که، در هر عقد یا قراردادی، احتمال بروز اشتباه و وقوع خطا برای متعاملین وجود دارد. به بیانی دیگر، از آن جا که انسان ممکن الخطا یا جایز الخطا است، لذا برای رفع و برطرف ساختن آثار وقوع چنین احتمالی، مفهوم خیار شرط پیش بینی شده است. در واقع، خیار شرط، راه حلی اصلاح گرانه و درمان محور برای وجود چنین نقصی است. بروز اشتباه در معاملات و وقوع خطا در عقد، در سطوح و لایه های مختلف ممکن است رخ دهد. گاهی اشتباه در معاملات در سطح فرعی و غیر اساسی رخ می دهد که لطمه ای به صحت معامله و لزوم عقد نمی زند. شما در زمان تنظیم قرارداد می توانید با وکیل پایه یک دادگستری همراه شوید تا ضمن آشنایی با قانون از طریق مشاوره تنظیم قرارداد از دعاوی شرکت تجاری خود جلوگیری کنید. زیرا گاهی در سطح اساسی و زیر بنایی اشتباه رخ می دهد، یا خطا واقع می گردد، اراده را متلاشی و اصل توافق را باطل می سازد. و گاهی نیز اشتباه در سطحی روی می دهد که در قلمرو اختیارات متعامل قرار دارد و با اعمال خیار از سوی طرف ذی نفع، جبران می گردد. در این سطح، فرصت رفع اشتباه و دفع خطا از طریق پیش بینی خیار شرط برای متعاملین فراهم شده است. خیار مجلس از جمله این خیارات است.

مشاوره تنظیم قرارداد  | دکتر سید امیر حسین بحرینی  | دعاوی شرکت های تجاری

مشاوره تنظیم قرارداد | دکتر سید امیر حسین بحرینی | دعاوی شرکت های تجاری

مبنای جبران ضرر در دعاوی شرکت های تجاری:

در مبنای جبران ضرر: برخی وکیل های پایه یک دادگستری بر این باورند، خیارات را فرصتی برای جبران ضرر و رفع خسارت احتمالی می دانند. ضرر یا خسارتی که، از انعقاد قرارداد یا انجام معاملات، ناشی شده است. عده ای از فقیهان، مبنای جبران ضرر را منحصر به برخی از خیارات؛ مانند خیار غبن، خیار عیب و نقص، خیار تاخیر ثمن و خیار تدلیس می دانند. برخی دیگر از فقها، اما وجود خیارات را به طور عام و مطلق، برای پیش گیری یا جبران ضرر می دانند. و بر مبنای قاعده ” لا ضرر ” معتقدند که، از آنجا که در قوانین اسلام و مبانی فقهی، دفع ضرر و پیش گیری از زیان و آسیب و جبران خسارات وارده، امری واجب است؛ لذا ضروری است مجاری و مبادی مقتضی، برای پیش گیری یا دفع ضرر و زیان، پیش بینی شده و در قوانین و مقررات جاری و دعاوی شرکتهای تجاری لحاظ گردد.

مبنای حمایت و پشتیبانی:

در مبنای حمایت و پشتیبانی: برخی از آراء و نظرات صاحب نظران از جمله جناب دکتر سید امیر حسین بحرینی، معطوف به این است که، در مشاوره تنظیم قرارداد تجویز خیارات بر مبنای حمایت و پشتیبانی کردن شارع از اشخاص در دعاوی شرکت های تجاری می باشد؛ تا متعاملین، حسب مورد و بر اساس شرایط، بتوانند در معاملات و عقود خویش، و در جهت حفظ مصالح و منافع شان، از هریک از خیارات بهره برده و از آسیب های احتمالی پیش گیری نمایند. در حقیقت، متعاملین از طریق رسمیت یافتن خیارات در معاملات، تحت حمایت و پشتیبانی شارع، قرار گرفته اند، تا در موقعیتی که منجر به تضعیف ایشان می گردد، اختیار داشته باشند که ضعف خویش را جبران نموده و پوشش دهند.

مبنای اوضاع و احوال در مشاوره تنظیم قرار داد ها:

در مبنای اوضاع و احوالی قرارداد ها: طرف داران این نظریه، بر این باورند که هر عقد یا مشاوره تنظیم قرارداد های تجاری و معامله، حائز شرایط خاص خودش می باشد؛ و وضعیت مشخصی دارد و هر معامله گر و عاقد، یا طرف قراردادی، بر اساس احوال خاص خویش و شرایط شخصی اش و اقتضائات موردی اش، مبادرت به انعقاد قرارداد و انجام معامله می نماید. در واقع، تحلیل مشخص هر فرد از شرایط مشخص خویش، در هر معامله و عقود و قراردادی، فرد را بر آن می دارد، تا نسبت به گزینش هریک، یا هر چند، یا همه خیارات پیش بینی شده در قانون، تصمیم گیری نماید و با توجه به مقتضیات خویش، نسبت به پذیرش خیارات خویش و نظر مشاور وکیل پایه یک دادگستری و طرف مقابل و طرف غیر و خارج از قرارداد، تصمیم بگیرد.

در حقیقت، همین امکان تحلیل مشخص داشتن از شرایط مشخص است که، در بصیرت افزایی مقام قضایی و تبیین و تقسیر وضعیت، یاری رسان می باشد؛ و مقام قضایی، به مدد اشرافی که بر شرایط و اوضاع و احوال خاص، پیدا می کند، قادر می گردد تصمیم ورای مقتضی را صادر نماید.  موسسه حقوقی اعتماد و اندیشه پویا در زمان تنطیم قرارداد های شما حضور خواهد داشت تا قرارداد های شرکت های تجاری شما زیر نظر وکیل پایه یک دادگستری انجام یابد.

موسسه حقوقی اعتماد و اندیشه (1)

بررسی عنوان حقوقی دین به معنای اعم

دین به معنای اعم

الف- رابطه قراردادی

دین رابطه قراردادی که ناشی از دو یا چند اراده است همان تعهد است که می تواند دو حالت داشته باشد

تعهد مالی: عبارت است از تعهدی که اقر آن پرداخت مالی است که به آن دین به معنای اخص نیز گفته می شود.

مانند پرداخت پول.

تعهد غیرمالی: عبارت است از تعهدی که مالی نبوده و به آن تکلیف گفته می شود

مانند این که طبق قانون زن و شوهر مکلف به حسن معاشرت با یکدیگر هستند و یا تعهد به نگهداری از فرزند.

تعهدات قراردادی

ب- رابطه غیر قراردادی

رویدادی است که آثار حقوقی آن نتیجه اراده شخصی نیست و به حکم قانون به وجود می آید.

اعم از این که ایجاد واقعه ارادی باشد مانند اتلاف، غصب، تسبیب، ایفای ناروا یا غیرعادی

مانند تولد و مرگ باشد.

بنابراین برای مثال در اتلاف مالی، قراردادی جهت جبران خسارت میان متلف و متضرر وجود ندارد

ولی با حکم قانون شخص متلف ملزم به جبران خسارت می باشد

تفاوت میان الزام و التزام

الزام اجبار حقوقی است که قانون بر ذمه شخص قرار می دهد که ممکن است ارادی یا غیر ارادی باشد.

مانند این که اگر الف ملک به را غصب کند که قانون غاصب را ملزم به تحویل مال مغضوب می کند

و یا اگر آن را اتلاف کند قانون متلف را ملزم به جبران خسارت می کند.

یا الزام می تواند ناشی اراده باشد برای مثال الزام به تنظیم سند رسمی که ناشی از اراده طرفین است.

اما التزام تکلیف حقوقی است که قرارداد بر ذمه شخص قرار می دهد

مانند اینکه الف متعهد شود اگر در تاریخ مقرر در دفترخانه جهت تنظیم سند انتقال رسمی ملک حاضر نگردد

مبلغ وجه التزام قرارداد را به طرف مقابل پرداخت نماید.

بررسی تفاوت تعهد به وسیله با تعهد به نتیجه

در دین یا تعهد به وسیله شخص متعهد می گردد که وظایف خود را انجام دهد ولی ممکن است

به هر دلیل موفق به اخذ نتیجه مطلوب متعهدله نگردد

که در هر صورت مستحق دریافت اجرت می باشد.

مانند تعهد وکیل به موکل و پزشک به بیمار

اما چنان چه متعهد مرتکب تقصیر شود مسئول است و اثبات تقصیر برعهده متعهدله می باشد

مانند اینکه وکیل پرداخت دستمزد کارشناس را به موکل اطلاع ندهد

که در این صورت باعث قرار ابطال دادخواست می شود که در این حالت تقصیر متعهد مفروض است.

اما در حالت تعهد به نتیجه شخص متعهد می شود که نتیجه مطلوب متعهدله را به دست آورد

و در صورتی که نتواند نتیجه را به دست آورد مستحق اجرت نیست

مانند این که الف تعهد کند اجناس ب را در هر صورت به شخص دیگری برساند

چنانچه الف نتواند در زمان تعیین شده اجناس را به شخص برساند مسئول است.

مگر این که اثبات نماید عدم انجام تعهد ناشی از قوه قاهره و یا فورس ماژور بوده است

اما دقت کنیم اگر متعهد تاخیر کند و این تاخیر سبب برخورد با قوه قاهره شود

متعهد مسئول است و اثبات قوه قاهره او را از مسئولیت مبرا نمی کند.

نکته مهم

فایده تقسیم تعهد به نتیجه و تعهد به وسیله در این است که اگر تعهد به نتیجه باشد و تعهد انجام نشود

مسئولیت این که ثابت کند عدم انجام تعهد به واسطه عدم تقصیر و یا اثبات قوه قاهره بوده است با متعهد می باشد.

ولی اگر تعهد به وسیله باشد و تعهد انجام نشود اثبات این که متعهد تقصیر کرده است با متعهدله می باشد.

در واقع در این حالت متعهد مسئول نیست مگر اینکه متعهدله تقصیر او را اثبات نماید.

قانون مدنی

موسسه حقوقی و داوری اعتماد و اندیشه
رزرو وقت مشاوره در موسسه حقوقی و داوری اعتماد و اندیشه

وسسه حقوقی و داوری اعتماد و اندیشه با بهره ګیری از دانش و تخصص وکلای برجسته و با تجربه کانون وکلای دادګستری با مدیریت آقای دکتر سیدامیرحسین بحرینی آماده ارايه مشاوره و قبول وکالت کلیه دعاوی و انجام تخصصی امور داوری می باشد

محکومان به حبس ابد

مرجع صالح به اعتراض اشخاص حقوقی دولتی و عمومی به آرای کمیسیون ماده صد

رای وحدت رویه شماره ۸۰۳ هیأت عمومی دیوان عالی کشور

مقدمه

مرجع صالح به اعتراض اشخاص حقوقی دولتی و عمومی به آرای کمیسیون ماده صد

غیر قابل طرح و رسیدگی بودن اعتراض اشخاص حقوقی دولتی و عمومی نسبت به

آرای کمیسیون ماده ۱۰۰ قانون شهرداری در دادگاه های عمومی:

جلسه هیأت ‌عمومی دیوان عالی کشور در مورد پرونده وحدت رویه ردیف ۹۹/۴۳

 رأس ساعت ۸:۳۰ روز سه‌شنبه، مورخ ۱۸/۹/۱۳۹۹ به ‌ریاست حجت‌الاسلام‌ والمسلمین

جناب آقای سیداحمد مرتضوی مقدّم، رئیس محترم دیوان ‌‌عالی ‌‌کشور و با حضور

حجت‌الاسلام‌ والمسلمین جناب آقای سید محسن موسوی، نماینده محترم دادستان ‌کل‌ کشور

و با شرکت آقایان رؤسا، مستشاران و اعضای ‌معاون کلیه شعب دیوان‌عالی‌کشور، در سالن هیأت‌ عمومی

تشکیل شد و پس از تلاوت آیاتی از کلام الله مجید و قرائت گزارش ‌پرونده و طرح و بررسی

نظریات مختلف اعضای شرکت‌‌کننده در خصوص مورد و استماع نظر نماینده محترم

 دادستان ‌کل‌ کشور که به ‌ترتیب‌ ذیل منعکس ‌می‌گردد،

به ‌صدور رای وحدت‌ رویه ‌قضایی شماره ۸۰۳ ـ ۱۸/۹/۱۳۹۹ منتهی گردید.

الف) گزارش پرونده مرجع صالح به اعتراض اشخاص حقوقی دولتی و عمومی به آرای کمیسیون ماده صد

     به استحضار می‌رساند، مدیر کل محترم دفتر حقوقی و امور مجلس سازمان بیمه سلامت ایران،

با اعلام اینکه از سوی شعب پانزدهم دادگاه تجدیدنظر استان مازندران و سیزدهم دادگاه تجدیدنظر

 استان خراسان رضوی در خصوص صلاحیت محاکم عمومی دادگستری در رسیدگی به اعتراض

 مراجع دولتی یا عمومی نسبت به آراء کمیسیون ماده صد شهرداری و … آراء مختلف صادر شده،

 درخواست طرح موضوع را در هیأت عمومی دیوان عالی کشور نموده است که گزارش امر

به شرح ذیل تقدیم می‌شود:

الف)

به حکایت دادنامه شماره ۹۸۰۹۹۷۱۵۱۰۶۰۰۲۰۳ ـ ۲۲/۲/۱۳۹۸ شعبه ششم دادگاه

عمومی حقوقی ساری، در خصوص دعوای اداره کل بیمه سلامت استان مازندران به

طرفیت: ۱. شهرداری ساری ۲. کمیسیون ماده صد شهرداری ساری به خواسته ابطال

رای شماره ۹۶۲۰ ـ ۲/۵/۱۳۹۷ کمیسیون بدوی ماده صد شهرداری و رای مورخ ۲۱/۶/۱۳۹۷

کمیسیون تجدیدنظر ماده صد شهرداری ساری، شعبه یاد شده به موجب دادنامه صدرالذکر،

حکم بر ابطال آراء موضوع خواسته صادر کرده و ایراد خوانده به صلاحیت دادگاه را با این استدلال

 نپذیرفته است: «بر اساس اصول ۳۴، ۱۵۹، ۱۵۶ و ۱۷۳ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، دادگستری

 به عنوان مرجع عام تظلّم‌خواهی در رسیدگی به ادعاها و تظلم‌خواهی اشخاص اعمّ از عمومی

و دولتی و آحاد ملت می‌باشد و از این حیث، عدم شمول ماده ۱۰ قانون تشکیلات و آیین دادرسی

دیوان عدالت اداری در رسیدگی به اعتراض نهادهای عمومی و دولتی از آراء کمیسیون‌

ماده صد شهرداری مانع رسیدگی دادگاه‌های عمومی و سلب صلاحیت از آنان نمی‌باشد …»

با تجدیدنظرخواهی از این رای، شعبه پانزدهم دادگاه تجدیدنظر استان مازندران

 به موجب دادنامه شماره ۹۸۰۹۹۷۱۵۱۶۸۰۱۵۴۶ ـ ۱۷/۱۰/۱۳۹۸ چنین رای صادر کرده است:

بخشی از متن رای

«… اولا،ً هر چند طبق اصل یکصد و پنجاه و نهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران،

دادگستری مرجع رسمی و عام رسیدگی به تظلمات و شکایات می‌باشد، ولی قانونگذار در

ماده ۱۰۰ قانون شهرداری و تبصره‌های یک و دو ماده صد قانون مذکور رسیدگی به تخلفات اشخاص

در خصوص مسائل ساختمانی را بر عهده کمیسیون ماده صد قرار داده است و در کمیسیون‌های

ماده صد، یک نفر قاضی به نمایندگی از دادگستری حاضر است و تصمیم کمیسیون

اول ماده صد… در کمیسیون دیگر که کمیسیون دوم می‌باشد، قابل اعتراض می‌باشد

و رای کمیسیون دوم قطعی می‌باشد. (طبق تبصره ۱۰ ماده صد قانون مذکور)

ثانیا،ً

با توجه به صلاحیت کمیسیون ماده صد شهرداری‌ها، دادگستری صلاحیت رسیدگی

به موضوعاتی که در صلاحیت کمیسیون‌های تخصصی می‌باشد را ندارد و در خصوص چنین موضوعاتی

در صورت صلاحیت دادگستری بایستی نصّ صریحی وجود داشته باشد تا دادگاه‌ها در خصوص

 موضوع ورود و اقدام به رسیدگی نمایند.

ثالثاً،

طبق ماده یک قانون تشکیلات و آیین دادرسی

دیوان عدالت اداری مصوب ۲۲/۹/۱۳۹۰ مجلس شورای اسلامی و ۲۵/۳/۱۳۹۲

مجمع تشخیص مصلحت نظام و اصل ۱۷۳ از قانون اساسی، رسیدگی به شکایات

 و تظلّمات و اعتراضات مردم نسبت به مأموران واحدها… در صلاحیت دیوان عدالت اداری می‌باشد

و طبق بند یک ماده ۱۰ قانون اخیرالذکر… رسیدگی به تظلمات و شکایات و اعتراضات اشخاص حقیقی

 و اشخاص حقوقی حقوق خصوصی در صلاحیت دیوان عدالت اداری می‌باشد و منع شکایت

و اعتراضات اشخاص خصوصی حقوق عمومی و ادارات دولتی در دیوان عدالت اداری به این معنی

 نمی‌باشد که امتیاز بیشتر به اینگونه اشخاص نسبت به مردم داده شود تا آنها که نمی‌توانند

در دیوان عدالت اداری طرح شکایت نمایند در دادگستری اقدام به طرح دعوی نمایند.

رابعاً،

طبق ماده ۱۰ از قانون آیین دادرسی مدنی، رسیدگی نخستین به دعاوی، حسب مورد

 در صلاحیت دادگاه‌های عمومی و انقلاب است، مگر در مواردی که قانون مرجع دیگری را

تعیین کرده باشد که در خصوص موضوع مورد دعوی، قانونگذار مرجع دیگری تعیین نموده است،

 بنابراین از صلاحیت دادگاه خارج است.

خامسا،ً

طبق رای وحدت رویه شماره ۶۹۹ ـ ۲۲/۳/۱۳۸۶ هیأت عمومی دیوان عالی کشور،

صرفاً در خصوص آراء صادره از کمیسیون ماده ۷۷ قانون شهرداری‌ها با این استدلال که برای

 رای صادره از سوی کمیسیون مذکور مرجع تجدیدنظر پیش بینی نگردیده است ممکن است

کمیسیون مذکور مرتکب اشتباه شود و مرجعی جهت رفع اشتباه باید وجود داشته باشد

حق اعتراض نسبت به آراء صادره از کمیسیون ماده ۷۷ برای سازمان‌های دولتی استثنائاً در نظر گرفته شده است.

 لذا با توجه به مراتب فوق، دادگاه رسیدگی به موضوع را در صلاحیت دادگستری ندانسته و

به استناد قسمت اول ماده ۳۵۸ از قانون آیین دادرسی مدنی، حکم بر نقض دادنامه تجدیدنظر خواسته صادر می‌گردد…»

ب)بررسی دادنامه های منتهی به صدور رای وجدت رویه درخصوص مرجع صالح به اعتراض اشخاص حقوقی دولتی و عمومی به آرای کمیسیون ماده صد

به حکایت دادنامه شماره ۹۶۰۹۹۷۷۵۷۹۸۰۱۱۶۶ ـ ۱۲/۱۱/۱۳۹۶ شعبه شانزدهم

دادگاه عمومی حقوقی مشهد، در خصوص دعوای اداره کل بیمه سلامت استان خراسان رضوی

 به طرفیت: ۱. شهرداری مشهد ۲. شعبه دوم کمیسیون تجدیدنظر ماده صد شهرداری مشهد

 به خواسته ابطال رای کمیسیون تجدیدنظر ماده صد شهرداری به شماره ۱۳۵۵۸۵/۹۳/۱ـ ۱۰/۸/۱۳۹۳،

شعبه یاد شده  به موجب دادنامه صدرالذکر، بدون اظهارنظر راجع به صلاحیت،

حکم بر ابطال رای کمیسیون در قسمت تغییر کاربری صادر کرده است و شعبه سیزدهم

 دادگاه تجدیدنظر استان خراسان رضوی به موجب دادنامه شماره ۹۷۰۹۹۷۵۱۳۳۳۰۰۴۵۲ـ ۲۰/۴/۱۳۹۷

 رای بدوی را تأیید و در خصوص ایراد به صلاحیت دادگاه بدوی چنین اظهارنظر کرده است:

بخشی از متن رای

«… این ایراد وارد نیست؛ زیرا دیوان عدالت اداری مرجع رسیدگی به شکایات، تظلمات و اعتراضات

مردم نسبت به تصمیمات واحدهای دولتی است و چون اداره بیمه سلامت، سازمان دولتی است

در نتیجه دیوان مذکور در اینگونه موارد صلاحیت ندارد و این ایراد مردود اعلام می‌شود.»

چنانکه ملاحظه می‌شود، بین شعبه سیزدهم دادگاه تجدیدنظر استان خراسان رضوی

 و شعبه پانزدهم دادگاه تجدیدنظر استان مازندران در خصوص صلاحیت محاکم عمومی دادگستری

در رسیدگی به اعتراض مراجع دولتی یا عمومی نسبت به آراء کمیسیون‌ ماده صد شهرداری

اختلاف در برداشت از قوانین مربوط، به ویژه ماده ۱۰۰ قانون شهرداری و ماده ۱۰ قانون تشکیلات

و آیین دادرسی دیوان عدالت اداری و نیز ماده ۱۰ قانون آیین دادرسی در امور مدنی محقّق است.

بنا به مراتب، در موضوع مشابه، اختلاف استنباط از قانون محقق شده است،

لذا در اجرای ماده ۴۷۱ قانون آیین دادرسی کیفری به منظور ایجاد وحدت رویه قضایی،

طرح موضوع در جلسه هیأت عمومی دیوان عالی کشور درخواست می‌گردد.

معاون قضایی دیوان عالی کشور در امور هیأت عمومی ـ غلامعلی صدقی

ب) نظریه نماینده دادستان کل کشور

احتراماً، در خصوص پرونده وحدت رویه قضایی ردیف ۹۹/۴۳ هیأت عمومی دیوان عالی کشور

به نمایندگی از دادستان محترم کل کشور به شرح آتی اظهار عقیده می‌گردد:

۱ـ شعبه محترم پانزدهم دادگاه تجدیدنظر استان مازندران با نقض حکم بطلان رای

کمیسیون ماده ۱۰۰ شهرداری صادره از دادگاه بدوی، رسیدگی به موضوع را در صلاحیت دادگاه

ندانسته است. اما شعبه محترم سیزدهم دادگاه تجدیدنظر استان خراسان رضوی،

با تأیید حکم بطلان رای کمیسیون مذکور، رسیدگی به موضوع را در صلاحیت دادگاه دانسته است.

۲ـ اولاً:

مستفاد از اصل ۱۷۲ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، منظور از تأسیس دیوان عدالت اداری

رسیدگی به شکایات، تظلمات و اعتراضات «مردم» نسبت به تصمیمات و اقدامات واحدهای

دولتی و تصمیمات و اقدامات مأمورین واحدهای مذکور در امور راجع به وظایف آنها است.

ثانیاً:

عبارت اشخاص حقیقی یا حقوقی مصرّح در بند الف ماده ۱۰ قانون تشکیلات و آیین دادرسی

دیوان عدالت اداری مصوب ۲۵/۳/۱۳۹۲ با توجه به معنای لغوی و عرفی کلمه «مردم» اشخاص

حقیقی یا حقوق خصوصی اطلاق می‌شود و واحدهای دولتی از شمول مردم خارج می‌باشد.

ثالثاً:

بر اساس اصل ۱۵۹ قانون اساسی، مرجع رسمی رسیدگی به تظلمات و شکایات،

 دادگستری است و این اصل جز در موارد مسلم که به موجب قوانین خاص از صلاحیت

دادگستری خارج است، حاکم می‌باشد.

رابعاً:

عدم تجویز رسیدگی به اعتراضات واحدهای دولتی در دیوان عدالت اداری صلاحیت

رسیدگی دادگاه‌های عمومی در رسیدگی به دعاوی طرح شده از سوی واحدهای دولتی مبنی بر

ابطال آراء قطعی مراجع اختصاصی اداری نمی‌باشد.

خامساً:

دیوان عدالت اداری در آراء وحدت رویه متعددی از جمله رای وحدت رویه به شماره های ۳۸ و ۳۹

مورخ ۱۰/۷/۱۳۶۸ و نیز رای وحدت رویه به شماره دادنامه ۱۴۶ مورخ ۲۹/۱/۱۳۷۴ رسیدگی به شکایات

واحدهای دولتی علیه تصمیمات و اقدامات واحدهای دولتی و مأموران آنها را در صلاحیت

دیوان عدالت اداری دانسته است.

با ملاحظه رای وحدت رویه ۶۹۹ مورخ ۲۳/۳/۱۳۸۶ هیأت عمومی دیوان عالی کشور، هر چند رای مذکور

ناظر به کمیسیون ماده ۷۷ قانون شهرداری است، لیکن با وحدت ملاک گرفتن و استدلال مطروحه

مشمول سایر کمیسیون‌های شبه قضایی نیز می‌گردد.

از طرفی، مرجع عام رسیدگی تظلمات نبایستی استثناء در رسیدگی تظلم‌خواهی در جایی که

مرجع خاصی وجود ندارد داشته باشد و دولت هم مشمول این کلمه کلی خواهد بود.

اگر مرجع خاصی مانند دیوان عدالت اداری برای عموم و اشخاص حقیقی و حقوقی در نظر

 گرفته شده و شامل حقوق عمومی و دولت نمی‌گردد طبق اصل بایستی رفتار گردد.

به هر حال، قوه قضائیه نبایستی در صورت اشتباه بودن حکم صادره ساکت باشد و

 حق اعتراض افراد را سلب نماید.

لذا با توجه به مراتب فوق، نظریه شعبه شانزدهم دادگاه تجدیدنظر استان خراسان رضوی

با قوانین جاری منطبق و صحیح به نظر می‌رسد.

ج) رای وحدت‌ رویه شماره ۸۰۳ ـ ۱۳۹۹/۹/۱۸هیأت‌ عمومی دیوان ‌عالی ‌کشور

مرجع صالح به اعتراض اشخاص حقوقی دولتی و عمومی به آرای کمیسیون ماده صد

مطابق تبصره ۱۰ ماده ۱۰۰ قانون شهرداری مصوب ۱۳۳۴ با اصلاحات و الحاقات بعدی،

آراء صادره از کمیسیون موضوع این ماده قابل اعتراض در کمیسیون هم‌عرض است

و برابر بند ۲ ماده ۱۰ قانون تشکیلات و آیین دادرسی دیوان عدالت اداری مصوب ۱۳۹۲

مجمع تشخیص مصلحت نظام، رسیدگی به اعتراضات و شکایات از آراء و تصمیمات قطعی

کمیسیون موضوع ماده ۱۰۰ قانون شهرداری در صلاحیت دیوان عدالت اداری است.

بنا به مراتب و با عنایت به ذیل ماده ۱۰ قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب

در امور مدنی مصوب ۱۳۷۹، اعتراض اشخاص حقوقی دولتی و عمومی نسبت به آراء کمیسیون

 یادشده در هر حال قابل طرح و رسیدگی در دادگاه‌های عمومی نیست و رای شعبه پانزدهم

دادگاه تجدیدنظر استان مازندران که در نتیجه با این نظر انطباق دارد به اکثریت آراء صحیح و قانونی

تشخیص داده می‌شود. این رای طبق ماده ۴۷۱ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۹۲

با اصلاحات بعدی، در موارد مشابه برای شعب دیوان عالی کشور، دادگاه‌ها و سایر مراجع،

اعمّ از قضایی و غیر آن لازم‌الاتباع است.

هیأت‌ عمومی دیوان‌ عالی‌ کشور

موسسه حقوقی و داوری اعتماد و اندیشه

موسسه حقوقی و داوری اعتماد و اندیشه

موسسه حقوقی و داوری اعتماد و اندیشه

موسسه حقوقی و داوری اعتماد و اندیشه با بهره ګیری از دانش و تخصص وکلای برجسته و با تجربه

کانون وکلای دادګستری با مدیریت آقای دکتر سیدامیرحسین بحرینی آماده ارايه مشاوره و قبول وکالت کلیه دعاوی می باشد

شرط چاپ مقاله برای دفاع از رساله دکتری حذف شد

شرط چاپ مقاله برای دفاع از رساله دکتری حذف شد

شرط چاپ مقاله برای دفاع از رساله دکتری حذف شد

مقاله برای دفاع از رساله دکتری: هیات عمومی دیوان عدالت اداری شرط چاپ یک مقاله علمی – پژوهشی مستخرج از رساله دکتری برای دفاع از پایان نامه خلاف قانون دانست و آن را ابطال کرد.

شرط چاپ مقاله برای دفاع از رساله دکتری حذف شد

دیوان عدالت اداری اعلام کرد:
به دنبال شکایت از وزارت علوم، تحقیقات و فناوری ودرخواست تقاضای ابطال ماده ۱۹ آیین نامه آموزشی دوره دکتری تخصصی دانشجویان مصوب ۱۳۹۴ ، در خصوص اینکه “دانشجو پس از تدوین رساله به شرط کفایت دستاوردهای علمی و چاپ یک مقاله علمی – پژوهشی مستخرج از رساله با تایید استاد راهنما مجاز است در حضور داوران از رساله خود دفاع کند” هیات عمومی دیوان عدالت اداری پس از بحث و بررسی و با این استدلال که بند ۴ قسمت (ب) ماده ۲ قانون اهداف، وظایف و تشکیلات وزارت علوم، تحقیقات و فناوری مصوب سال ۱۳۸۳یکی از وظایف و اختیارات وزارت علوم را  تعیین ضوابط، معیارها و استانداردهای علمی موسسات آموزش عالی و رعایت اصول انعطاف، پویایی رقابت و نوآوری علمی قرار داده، و ماده ۱۹ آیین نامه آموزشی دوره دکتری تخصصی دانشجویان مصوب ۱۳۹۴ مغایر با اصول انعطاف، پویایی رقابت و نوآوری علمی می باشد، چرا که از یک سو صرف پذیرش مقاله و صدور گواهی پذیرش مقاله به امضای سردبیر مجله علمی – پژوهشی مبین احراز اوصاف علمی بودن مقاله نگارش شده می باشد و از سوی دیگر چاپ مقاله جزء مصادیق معیارها و استانداردهای علمی نیز نمی باشد و همین طور طولانی بودن فرآیند چاپ مقالات و الزام آنها به چاپ مقاله به صورت مطلق و بدون وجه به شیوه مدیریت حاکم بر مجلات علمی – پژوهشی موجب اضرار به منافع عموم دانشجویان می باشد، با اکثریت  آراء ماده ۱۹ آیین نامه آموزشی دوره دکتری تخصصی دانشجویان مصوب ۱۳۹۴ را قابل ابطال دانست و مقرر نمود صرف ارائه گواهی پذیرش مقاله در نشریات علمی – پژوهشی برای مجاز شدن دانشجوی دوره دکتری برای دفاع از پایان نامه خود کفایت می‌کند.

دعاوی ناشی از اجاره

دعاوی ناشی از اجاره

در مورد عقد اجاره چند گونه دعاوی در محاکم مطرح است:دعوای تخلیه .دعوای تعدیل اجاره بها دعوای

مطالبه اجاره بها و اجرت المثل.دعوای مطالبه حق سرقفلی و کسب و پیشه.دعوای تجویز انتقال منافع.

دعوای تخلیه

دعوای تخلیه از مهمترین و شایع تری دعاوی در مورد عقد اجاره است و در رویه قضایی جزو دعاوی غیر

 مالی محسوب می شود.

دعوای تعدیل اجاره بها

دعوای تعدیل اجاره بها از نوآوری های قانون روابط موجرو مستأجر بوده و سابقه ای در قانو مدنی ندارد.

در عقد اجاره،پس از انقضای مدت،در صورت تصرف مستأجر در آن از وی اجرت المثل اخذ می گردد.

تعیین اجرات المثل به دو صورت امکان پذیر است.۱-توسط کارشناس تعیین شود.۲-با توجه به ماده ۶۳۱ ق.م تعیین شود که برابر با اجرت المسمی خواهد بود.

با توجه به قانون روابط موجر و مستاجر سال ۶۵، پس از پایان مدت اجاره امکان تخلیه عین مستاجره

وجود نداشت و موجر نمی توانست بدون دلیل از ادامه تصرف مستاجر جلوگیری به عمل آورد.

با وجود این در صورتی که میزان اجاره بها برای مدت طولانی ثابت باشد،موجبات تضرر مالک فراهم می گردد.

لذا قانو گذار با ایجاد دعوایی به نام تعدیل اجاره بها به مالک این امکان را داده است که تعدیل میزان اجاره بهای خود را در طی دوره هایی تقاضا نماید.

البته این دعوا،هم از جانب مالک و هم از جانب مستأجر قابل طرح است.در دعوای تعدیم اجاره بها،مستأجر

مبلغی پرداخت نمی کند و مالی به دارایی موجر افزوده نمی شود.فقط میزان اجاره بها تعدیل می یابد،

پس این دعوا ازجمله دعاوی غیر مالی است

دعوای مطالبه اجاره بها و اجرت المثل

دیگر دعوای مرتبط،دعوای مطالبه اجاره بها یا اجرت المثل است که با توجه به ماهیت آن از جمله دعاوی مالی محسوب می گردد

بهتر است مطالعه شود: چند نکته درخصوص عقد اجاره

دعوای مطالبه حق سرقفلی و کسب و پیشه

از دعاوی مرتبط با عقد اجاره می توان به دعوای مطالبه حق سرقفلی و حق کسب و پیشه اشاره کرد.

در دادگاه این دعوا کمتر به طور مستقم طرح می گردد چرا که دادگاه ها تکلیف دارند در ضمن صدور حکم تخلیه

نسبت به عین مستاجره،نسبت به کلیه وجوه و حقوق مصرح در قرارداد اجاره هم تعیین تکلیف نمایند که از جمله

آنها حق سرقفلی و کسب و پیشه است.در این فرض نیاز به تسلیم دادخواست علی حده و بالتبع پرداخت هزینه

دادرسی دعاوی مالی وجود نخواهد داشت. در هر حال فارغ از شرایط عملی پرونده ها،

دعوای مطالبه حق سرقفلی و کسب و پیشه نیز مالی است.لازم به ذکر است که دعوای مطالبه حق کسب

و پیشه همواره در کنار دعوای تخلیه مطرح می شود. در حالی که دعوای مطالبه حق سرقفلی به طور مستقیم

نیز قابلیت طرح دارد.علت ای است که حق کسب و پیشه قبل از تخلیه عین مستاجره فعلیت نیافته و در

نتیجه دعوای مطالبه آن بی مورد است

دعوای تجویز انتقال منافع

اگر مستأجر بخواهد ملک را به غیر اجاره دهد،باید از مالک اجازه بگیرد و اگر بدون اجازه از

 مالک منافع را انتقال دهد،هم باید ملک را تخلیه کند و هم نصف حق کسب و پیشه خود را از دست خواهد داد.

اگر مستأجر به مالک برای کسب اجازه مراجعه کند ولی مالک به وی اجازه ندهد، قانونگذار در ماده ۱۱ قانون

روابط موجر و مستأجر سال ۶۵ دعوایی را تحت عنوان دعوای تجویز انتقال منافع پیش بینی کرده است

که به موجب آن مستأجر،در صورت امتناع مالل از اجازه می تواند از دادگاه اجازه مذکور را دریافت دارد

.این دعوا با توجه به ماهیت آن غیر مالی است.

موسسه حقوقی و داوری اعتماد و اندیشه
موسسه حقوقی و داوری اعتماد و اندیشه

موسسه حقوقی و داوری اعتماد و اندیشه

موسسه حقوقی و داوری اعتماد و اندیشه با بهره ګیری از دانش و تخصص وکلای برجسته و با تجربه

کانون وکلای دادګستری با مدیریت آقای دکتر سیدامیرحسین بحرینی آماده ارايه مشاوره و قبول وکالت کلیه دعاوی می باشد.

کمیسیون ماده ۱۰۰ قانون شهردرای

مبنای اعلام سال وقوع تخلف توسط کارشناسان رسمی در پرونده های کمیسیون ماده صد شهرداری

مبنای اعلام سال وقوع تخلف توسط کارشناسان رسمی در پرونده های کمیسیون ماده ۱۰۰ قانون شهرداری ، سال احداث و تبدیل بناست و یا سال استفاده و بهره برداری؟

مبنای اعلام سال وقوع تخلف توسط کارشناسان رسمی در پرونده های کمیسیون ماده صد شهرداری

مبنای اعلام سال وقوع تخلف توسط کارشناسان رسمی در پرونده های کمیسیون ماده صد شهرداری ، سال احداث و تبدیل بناست و یا سال استفاده و بهره برداری؟

شــهردار اسلامشــهر، طــی نامــه شــماره ۱۳۶۲۶۱ مــور خ ۱۳۹۶/۱۱/۱۵ مطــر ح نمــوده
اسـت:
در رسـیدگی بـه تخلفـات سـاختمانی از قبیـل تبدیـل مسـکونی و پارکینـگ بـه تجـاری یـا احـداث تجـاری در حیـاط،

در کمیسـیون مـاده صـد قانـون شـهرداریها، کارشناسـان دادگســتری زمــان احــداث و بهره بــرداری تجــاری را

دو ســال متفــاوت اعــلا میدارنــد، مســتدعی اســت اعــلام نظــر فرماییــد کــدام ســال

(ســال احــداث و تبدیــل بنــا و یــا ســال اســتفاده و بهره بــرداری تجــاری) بــرای تعییــن ارزش معاملاتــی

ســاختمان، میبایســت مـلاک عمـل کمیسـیون مـاده صـد قـرار گیـرد؟


نظریه کمیسیون دیوان عدالت اداری


در خصـوص تعییـن زمـان تخلفـات سـاختمانی موضـوع تبصره های یک ای پنج قانـون شـهرداریها،

جهـت رسـیدگی در کمیسـیون مـاده صد قانـون شـهرداری ها بایـد دو دسـته تخلـف را از یکدیگـر تفکیـک کـرد:

الف-در فرضـی کـه تخلـف سـاختمانی به منظور اسـتفاده مسـکونی از سـوی مالـک یا مالکین صـورت گرفتـه

تاریـخ احـداث بنـا مأخـذ تعییـن ارزش معاملاتـی سـاختمان جهـت رسـیدگی و تعییـن جریمـه در

کمیسـیون مـاده ۱۰۰ قانون شـهرداری اسـت.

ب- در فرضــی کــه تخلفــات ســاختمانی از قبیــل تبدیــل مســکونی و پارکینــگ یــا احــداث بنــای جدیــد

بــه منظــور اســتفاده تجــاری از ســوی مالــک یــا مالکیــن صــورت میگیــرد، تاریـخ وقـوع تخلـف،

تاریـخ اولیـن بهرهبـرداری تجـاری از بنـا اسـت و ایـن تاریـخ مأخـذ تعییـن ارزش معامالتـی سـاختمان

جهـت محاسـبه و تعییـن جریمـه در کمیسـیون مـاده صد قانــون شــهرداری خواهــد بــود