عدم مسئولیت پزشک و پرستار به پرداخت دیه و ارش

پرداخت دیه و ارش در اعمال جراحی مقدمه

پرداخت دیه و ارش در اعمال جراحی : جلسه هیأت ‌عمومی دیوان عالی کشور در مورد

پرونده وحدت رویه ردیف ۹۹/۵۸ رأس ساعت ۸:۳۰ روز سه‌شنبه، مورخ ۲/۱۰/۱۳۹۹ به ‌ریاست

حجت‌الاسلام‌ والمسلمین جناب آقای سیداحمد مرتضوی مقدّم، رئیس محترم دیوان ‌‌عالی ‌‌

کشور و با حضور حجت‌الاسلام‌ والمسلمین جناب آقای سید محسن موسوی، نماینده محترم

دادستان ‌کل‌ کشور و با شرکت آقایان رؤسا، مستشاران و اعضای ‌معاون کلیه شعب

دیوان‌عالی‌کشور، در سالن هیأت‌ عمومی تشکیل شد و پس از تلاوت آیاتی از کلام الله مجید

و قرائت گزارش ‌پرونده و طرح و بررسی نظریات مختلف اعضای شرکت‌کننده در خصوص

مورد و استماع نظر نماینده محترم دادستان ‌کل‌ کشور که به ‌ترتیب‌ ذیل منعکس ‌می‌گردد،

به ‌صدور رأی وحدت‌ رویه قضایی شماره ۸۰۴ـ ۲/۱۰/۱۳۹۹ منتهی گردید.

دیه و ارش
رای وحدت رویه

الف) گزارش پرونده

به استحضار می‌رساند، آقای محمد بارانی، رئیس محترم شعبه هفدهم دیوان عالی کشور با

اعلام اینکه از سوی شعب نهم و یازدهم دیوان عالی کشور در خصوص مسئولیت جانی در

پرداخت دیه یا ارش صدمات ناشی از اعمال جراحی، آراء مختلف صادر شده، درخواست طرح

موضوع را در هیأت عمومی دیوان عالی کشور نموده است که گزارش امر به شرح آتی

تقدیم می‌شود:

الف)

به حکایت دادنامه شماره ۹۹۰۹۹۷۳۸۶۷۲۰۰۰۱۳ـ ۱۷/۴/۹۹ شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان

چهارمحال‌و‌بختیاری مستقر در لردگان، در خصوص اتهام آقای محمد… دایر بر ایراد جرح عمدی

با چاقو، توهین و تهدید و ورود به عنف به منزل، چنین رأی داده شده است:

متن رای

« … دادگاه رابطه علّیت را میان فعل محمد… و آسیب وارد شده به حسین … برقرار و دیگر

اتهام‌ها را نیز متوجه او می‌داند. از این رو به استناد مواد ۲۷، ۱۶۴، ۱۶۶ تا ۱۶۸، ۱۷۱، ۱۷۲، ۱۷۶،

۲۱۱، ۲۸۹، ۲۹۰(بند الف)، ۴۴۸، ۴۴۹، ۴۵۲، ۴۶۲، ۴۸۸ (بند الف)، ۴۹۲، ۷۰۹، ۷۱۰ و ۷۱۱ قانون

مجازات اسلامی ۱۳۹۲ او را به علت دامیه خلف بازوی راست به پرداخت یک صدم، به علت

دو عدد جائفه در سمت راست و چپ قفسه [سینه] به پرداخت شصت و شش صدم دیه،

به علت آسیب بافت نرم ناشی از عمل جراحی و قرار دادن لوله سینه‌ای به پرداخت چهار

درصد ارش، به علت موضحه کف دست راست به پرداخت دو و نیم درصد، به علت

شکستگی استخوان کف دستی اول دست راست به پرداخت چهار درصد ارش، به علت

آسیب نسج نرم ناشی از عمل جراحی و قرار دادن ابزار ثابت‌‌کننده استخوان کف دستی اول

دست راست به پرداخت یک درصد ارش، به علت دو عدد دامیه ساق چپ به پرداخت دو

درصد دیه، به علت دامیه بند آخری انگشت اول دست چپ به پرداخت دو سه هزارم، به علت

متلاحمه بند آخری انگشت دوم سمت چپ به پرداخت سه هزارم، به علت حارصه آرنج راست

به پرداخت پنج هزارم دیه و به علت پارگی تاندون انگشت شست دست راست به پرداخت پنج

هزارم ارش در حق حسین… محکوم می‌نماید.

مهلت پرداخت از تاریخ وقوع جنایت یک سال قمری است

از جنبه عمومی به استناد تبصره ماده ۶۱۴ و مواد ۶۰۸،۶۶۹ و ۶۹۴ قانون مجازات

اسلامی، ماده ۱۱ و تبصره آن نیز بندهای پ و ث ماده ۱۲ قانون کاهش مجازات تعزیری به

علت ایراد صدمه بدنی با چاقو او را به دوازده ماه زندان درجه ۶، به علت توهین به پرداخت

هشتاد میلیون ریال جزای نقدی درجه ۶، به علت تهدید به هفتاد و چهار ضربه شلاق درجه ۶

و به علت ورود به عنف به هجده ماه زندان درجه ۶ محکوم می‌نماید.

مجازات اشد

اجرا می‌شود و چنانچه مجازات اشد به علت قانونی کاهش یابد تبدیل یا غیر قابل اجرا شود،

مجازات اشد بعدی اجرا خواهد شد. بازداشت قبلی باید محاسبه و جزای نقدی به حساب

خزانه‌داری کل کشور واریز شود. حکم، حضوری است و ظرف بیست روز پس از ابلاغ قابل

فرجام خواهی در دیوان عالی کشور است.»

فرجام خواهی

با فرجام خواهی از این رأی، شعبه نهم دیوان عالی کشور به موجب دادنامه شماره

۹۹۰۹۹۷۰۹۰۹۴۰۰۷۰۸ ـ ۲۶/۶/۱۳۹۹، چنین رأی داده است:

« … در مورد تعیین ارش (چهار درصد) به علت آسیب بافت نرم ناشی از عمل جراحی … و

همچنین تعیین یک درصد ارش به علت آسیب نسج نرم ناشی از عمل جراحی قرار دادن ابزار

ثابت‌کننده استخوان کف دستی اول دست راست با توجه به اینکه این جراحات توسط پزشک

و برای درمان به وجود آمده است و مسئولیت جانی در پرداخت دیه و ارش صرفاً به میزانی

است که مستقیماً بر اثر وارد شدن صدمه ایجاد کرده و لذا آنچه به منظور عمل جراحی،

جراحاتی به مجنی‌علیه وارد شود از شمول محکومیت مقصر به پرداخت دیه مقدر و غیر

مقدر خارج است و بدیهی است که چون این اقدامات برای درمان است، هزینه درمان در

تعیین دیه و ارش لحاظ شده است و موجبی برای تعیین ارش جداگانه نمی‌باشد. بنابراین در

این دو مورد در اجرای بند ۴ قسمت ب ماده ۴۶۹ قانون آئین دادرسی کیفری، دادنامه

فرجام‌خواسته نقض و پرونده برای رسیدگی به شعبه هم عرض محول می‌گردد.»

ب)

به حکایت دادنامه شماره ۹۸۰۹۹۷۸۳۲۶۱۰۰۲۴۹ ـ ۱۵/۱۰/۹۸ شعبه دوم دادگاه کیفری یک

کرمانشاه در خصوص اتهام آقایان محمد …. و رضا… دایر بر ایراد جرح عمدی با چاقو نسبت

به یکدیگر که منتهی به نقص عضو هر دو نفر شده، چنین رأی داده شده است:

« … با توجه به ادله و امارات موجود، دادگاه مجرمیت هر دو نفر را محرز دانسته و مستنداً به

مواد ۴۴۸ ، ۴۴۹، ۵۵۹، ۷۰۹، ۷۱۰، ۴۶۲، ۴۸۸ و ۷۱۱ همگی از قانون مجازات اسلامی مصوب

۱۳۹۲ هر یک از متهمان را به پرداخت دیات ذیل در حق طرف مقابل ظرف مهلت یک سال از

وقوع جرم محکوم [می] نماید. آقای محمد … محکوم به پرداخت ۱ـ یک سوم دیه کامله بابت

جراحت جائفه قدام شانه چپ ۲ـ یک درصد دیه کامله بابت ارش جراحت دامیه سمت چپ

گردن ۳ـ نیم درصد دیه کامله بابت ارش جراحت حارصه قسمت تحتانی قفسه سینه سمت

چپ ۴ـ دو درصد دیه کامله مجموعاً بابت دو فقره جراحت دامیه بازوی راست ۵ ـ یک درصد

دیه کامله بابت ارش جراحت دامیه قدام شانه چپ ۶ ـ یک درصد دیه کامله بابت ارش جراحت

دامیه خلف شانه راست ۷ـ دو درصد دیه کامله بابت ارش تعبیه لوله سینه‌ای سمت چپ

۸ ـ ۲۵درصد دیه کامله بابت ارش آسیب شبکه بازوی چپ که منجر به محدودیت حرکتی و

نقص عضو در اندام فوقانی شده است در حق رضا… می‌باشد و آقای رضا… محکوم به

پرداخت ۱ـ سه درصد از یک دهم دیه کامله بابت جرح متلاحمه انگشت سوم دست راست

۲ـ دو صدم از یک سی‌ام دیه کامله بابت جرح دامیه خلف بند اول انگشت سوم دست چپ

۳ـ دو صدم دیه کامله بابت جرح دامیه سمت چپ سر ۴ـ پنج درصد دیه کامله بابت ارش

پارگی رباط جمع‌‌کننده انگشت سوم دست چپ که منجر به نقص عضو اندام فوقانی شده

است در حق محمد … می‌باشد.

جنبه عمومی مجازات جراحات وارده

دادگاه با احراز نقص عضو در هر دو نفر اگرچه شدت نقص عضو در رضا… بیشتر بوده و نیز

اعتقاد بر اینکه ایراد جراحات توأم با درگیری در انظار عمومی واقع شده و موجب اخلال در

نظم جامعه شده و بی‌پاسخ ماندن اعمال ارتکابی از جانب حاکمیت منتج به تجرّی نامبردگان

و سایر مجرمان بالقوه خواهد شد، مستنداً به ماده ۶۱۴ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۵

هر یک از متهمان را به تحمل ۳۰ ماه حبس تعزیری محکوم می‌نماید. کسر و احتساب ایام

بازداشت قبلی متهمان الزامی است. رأی صادره حضوری است و ظرف ۲۰ روز پس از ابلاغ

قابل اعتراض و فرجام خواهی در دیوان عالی کشور است.»

فرجام خواهی

با فرجام خواهی از این رأی، شعبه یازدهم دیوان عالی کشور به موجب دادنامه

شماره ۹۹۰۹۹۷۰۹۰۷۱۰۰۹۷۴ـ ۲۹/۲/۱۳۹۹، چنین رأی داده است:

«… فرجام‌خواهی … نسبت به دادنامه فوق‌الذکر به گونه‌ای نیست که اساس آن را مخدوش

ساخته و موجب بی‌اعتباری آن شود و رأی مذکور با توجه به اوراق پرونده مطابق موازین

قانونی صادر گردیده و از حیث رعایت اصول و قواعد دادرسی نیز اشکال مؤثری در پرونده

ملاحظه نشد، بنابراین مستنداً به شق الف ماده ۴۶۹ قانون آئین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۹۲

با الحاقات و اصلاحات بعدی آن، دادنامه فرجام خواسته ابرام می‌گردد…»

شرح اختلاف

چنانکه ملاحظه می‌شود، شعب نهم و یازدهم دیوان عالی کشور در خصوص مسئولیت

جانی در پرداخت دیه یا ارش صدمات ناشی از اعمال جراحی آراء متفاوت صادر کرده‌اند؛ به

گونه‌ای که شعبه یازدهم دادنامه فرجام‌خواسته را که به موجب آن متهم بابت صدمات

مذکور محکوم شده ابرام کرده، اما شعبه نهم با این استدلال که جراحات وارده توسط پزشک

و برای درمان به وجود آمده و مسئولیت جانی در پرداخت دیه و ارش صرفاً به میزانی است

که مستقیماً بر اثر وارد شدن صدمه ایجاد شده و جراحات وارده در اثر اعمال جراحی از

شمول محکومیت مقصر به پرداخت دیه خارج است و چون این اقدامات برای درمان است

هزینه درمان در تعیین ارش و دیه لحاظ شده است و موجبی برای دیه یا ارش جداگانه نیست،

دادنامه فرجام‌خواسته را نقض کرده است.

درخواست صدور رای وحدت رویه

بنا به مراتب، در موضوع مشابه، اختلاف استنباط محقق شده است، لذا در اجرای ماده ۴۷۱

قانون آیین دادرسی کیفری به منظور ایجاد وحدت رویه قضایی، طرح موضوع در جلسه

هیأت عمومی دیوان عالی کشور درخواست‌ می‌گردد.

معاون قضایی دیوان عالی کشور در امور هیأت عمومی ـ غلامعلی صدقی

ب) نظریه نماینده دادستان کل کشور

احتراماً، در خصوص پرونده وحدت رویه قضایی ردیف ۹۹/۵۸ هیأت عمومی دیوان عالی کشور به نمایندگی از دادستان محترم کل کشور به شرح آتی اظهار عقیده می‌گردد:

شعبه محترم نهم دیوان عالی کشور با نقض حکم شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان

چهارمحال و بختیاری چنین حکم داده است که جراحات وارده ناشی از عمل جراحی برای درمان

توسط پزشک از شمول محکومیت مقصر به پرداخت دیه مقدر و غیرمقدر خارج است و

موجبی برای تعیین ارش جداگانه نمی‌باشد لیکن شعبه یازدهم دیوان عالی کشور دادنامه

فرجام خواهی از شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان کرمان را که به موجب آن متهم بابت

صدمات مذکور محکوم گردیده، ابرام نموده است.

شرح اختلاف

بدیهی است جراحات ناشی از عملیات پزشکی در صورتی که برای درمان مصدوم ضروری

باشد مورد اختلاف است و چنانچه عملیات پزشکی منتهی به جراحت غیرضروری باشد از

شمول موضوع اختلاف خارج است. همچنین بدیهی است که در احراز تسبیب در جنایت،

رابطه تسبیب بین فعل جانی اولیه و جراحت ناشی از عملیات پزشکی و استناد نتیجه حاصله

به رفتار مرتکب باید احراز گردد که تشخیص آن بر عهده پزشک قانونی و مراجع قضایی

رسیدگی‌‌کننده است و با توجه به مراتب مذکور، نظر به اینکه اصولاً تعلق دیه و ارش به

صدمات وارده مبتنی بر احراز انتساب نتیجه بر رفتار مرتکب باشد و چنانچه نتیجه مستقیماً بر

اثر وارد شدن صدمات بر مجنی‌علیه وارد شود قابل مطالبه است. بنابراین چنانچه به منظور

عمل جراحی، جراحاتی به مجنی‌علیه وارد شود از شمول محکومیت مقصر به پرداخت دیه

خارج است و چنانچه برای مداوا آن اقدمات صورت گیرد که موجب ورود جراحتی بر بدن گردد

علی‌الاصول از شمول ماده ۴۹۲ خارج است؛

زیرا منتسب به مرتکب جرم نمی‌باشد

چنانچه در اثر عمل جراحی لزوماً و به نحو ضروری و غیر قابل اجتناب آسیبی به مصدوم وارد

گردد که باعث نقص یا اشکالات دیگر گردد به‌دلیل تسبیب مرتکب ضامن است و از مصادیق

ماده ۵۰۶ قانون مجازات اسلامی می‌باشد. چون مبنای مسئولیت کیفری در مورد جراحات،

ناشی از عمل مجرمانه جانی و در برخی موارد از سرایت آثار آن عمل می‌باشد و بر اساس این

مسئولیت کیفری است که حکم بر محکومیت وی به پرداخت دیه مقدور و ارش صادر

می‌گردد و چون جراحات ناشی از اعمال جراحی مستند به فعل جانی نبوده، نمی‌تواند منشأ

پرداخت دیه جنایت بوده باشد هر چند ممکن است مثل سایر خسارات مازاد بر دیه از باب

مسئولیت مدنی قابل مطالبه بوده باشد.

محکومیت جانی بر پرداخت دیه و ارش

مربوط به جراحاتی است که مستند به فعل وی نبوده و حاصل از سرایت آثار آن جراحت هم

نمی‌باشد. به لحاظ مراتب مذکور در امور کیفری توجیه شرعی و قانونی ندارد؛ چرا که برای

تعلق دیه بر موضوع ۳ شرط لازم است: ۱ـ تصریح در شرع مقدس ۲ـ وقوع جنایت ۳ـ وضع

قانون، لذا اعمال جراحی پزشک برای درمان را نمی‌توان جنایت دانست و تعلق دیه بر آن با

موازین شرعی و قانونی انطباق نداشته و رأی صادره از شعبه نهم دیوان عالی کشور

منطبق بر قانون و قابل تأیید است.

ج) رأی وحدت‌ رویه شماره ۸۰۴ـ ۱۳۹۹/۱۰/۰۲هیأت‌ عمومی دیوان ‌عالی ‌کشور

جراحات ایجاد شده در معالجات پزشکی، قابلیت استناد به رفتار «وارد‌‌کننده صدمه اولیه»

را ندارد تا مطابق ماده ۴۹۲ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ مستوجب پرداخت دیه یا

ارش از جانب وی باشد. از طرفی با عنایت به مواد ۴۹۵ و ۴۹۶ قانون مذکور چنانچه جراحات

موصوف با رعایت مقررات پزشکی و موازین قانونی ایجاد شده باشد، معالجه‌کننده اعم از

پزشک یا پرستار و مانند آن نیز مسئولیتی برای پرداخت دیه یا ارش در قبال آن ندارد. بنا به

مراتب مذکور، رأی شعبه نهم دیوان عالی کشور تا حدی که با این نظر انطباق دارد به اکثریت

آراء صحیح و قانونی تشخیص داده می‌شود. این رأی طبق ماده ۴۷۱ قانون آیین دادرسی

کیفری مصوب ۱۳۹۲ با اصلاحات بعدی، در موارد مشابه برای شعب دیوان عالی کشور،

دادگاه‌ها و سایر مراجع، اعم از قضایی و غیر آن لازم‌الاتباع است.

رزرو وقت مشاوره
رزرو وقت مشاوره

موسسه حقوقی و داوری اعتماد و اندیشه با بهره ګیری از دانش و تخصص وکلای برجسته و با تجربه کانون وکلای دادګستری با مدیریت آقای دکتر سیدامیرحسین بحرینی آماده ارايه مشاوره و قبول وکالت کلیه دعاوی و انجام تخصصی امور حقوقی و داوری می باشد.

مجهول المالک از نظر مقررات ثبتی

مجهول‌المالک از نظر مقررات ثبتی

مجهول‌المالک از نظر مقررات ثبتی

مجهول‌المالک از نظر مقررات ثبتی متصرفین در جریان عملیات مقدماتی ثبت بعد از انتشار آگهی مقدماتی

موضوع ماده ده قانون ثبت، باید به وسیله اظهارنامه ثبتی درخواست ثبت ملک نمایند،چنانچه نسبت به ملکی اظهار

نامه مربوط به آن عودت داده نشده باشد به عنوان ”مجهول المالک” تلقی می شود.( مواد ۱۱ و ۱۳۹ قانون ثبت )

بررسی افراز ملک مشاعی که قسمتی از آن مجهول المالک است

​در صورتی که قسمتی از ملک مشاع مجهول المالک باشد، اینکه افراز این گونه املاک در صلاحیت چه مرجعی

است قانون افراز و فروش املاک مشاع ساکت است با این حال بند ۳۷۷ مجموعه بخشنامه های ثبتی نسبت به این

مورد تعیین تکلیف نموده است، براساس این بند از مجموعه بخش نامه های ثبتی : « هرگاه نسبت به ملکی که

قسمتی از آن مشاعاً در خواست ثبت شده و بقیه مجهول المالک باشد رای قطعی دادگاه بر افراز آن صادرشود

،چنانچه آگهی نوبتی قسمت تقاضای ثبت شده صادر نشده باشد باید صدور آگهی نوبتی قسمت تقاضای ثبت شده

صادر نشده باشد باید صدور آگهی نوبتی آن و نیز پذیرفتن در خواست ثبت سهام مجهول طبق حکم مزبور صورت

گیرد و در صورتی که آگهی نوبتی قبلاً به نحو اشاعه منشر شده بقیه اقدامات ثبتی طبق رای صادره تعقیب و

چنانچه سهم مشاعی مزبور مسبوق به صدور سند مالکیت باشد مساحت و حدود و مشخصات و حقوق ارتفاقی آن

طبق حکم قطعی دادگاه با اشاره به شماره حکم در ملاحظات ثبت ملک قید و نسبت به سهم مجهول المالک به شرح

فوق عمل می شود .»

نظریه شماره ۳۸۲۱/۷ مورخ۱۳۷۸/۰۶/۰۷

مجهول‌المالک از نظر مقررات ثبتی به ملکی گفته می‌شود که ظرف مهلت قانونی به وسیله اظهارنامه درخواست ثبت نشده و یا اظهارنامه آن اعاده نگردیده باشد.


سؤال:

اداره منابع طبیعی استان خوزستان در اجرای مقررات ماده ۲ قانون حفاظت و بهره‌برداری از جنگل‌ها و مراتع

کشور در مورد املاک از ادارات شهرستان مربوطه استعلام می‌نماید، بعضاً در پاسخ به استناد مواد ۱۱، ۱۲ و

۱۳۹ قانون ثبت قسمت‌هایی از پلاک‌ها را مجهول‌المالک اعلام می‌نمایند که ممکن است اظهارنامه ثبتی اعاده نشده

باشد در این بین قضات دادگاه‌های انقلاب از لفظ مجهول‌المالک برداشت نادرستی کرده و بعضاً آن را مصادره

می‌نمایند و حتی از منابع طبیعی که ملک مذکور را جنگل و مرتع می‌داند خلع ید می‌نمایند با توجه به مراتب فوق

اعلام فرمایید که املاک مجهول المالک چه نوع املاکی هستند

رای هیات عمومی دیوان عالی کشور شماره ۱۱۸۲-۱۳۳۸/۰۲/۱۹:

فرجام خواهان بطرفیت فرجامخوانده بخواسته اعتراض برتقاضای ثبت املاک مرتعی قشلاق به پلاک ۱۶۵ مقوم به

مبلغ ده هزارریال درتیرماه ۱۳۲۷ دادخواست تسلیم داشته واداره ثبت کرج آنرابه دادگاه بخش تهران فرستاده

وبه شعبه سوم دادگاه مزبورارجاع گردیده به این توضیح که املاک مرتعی قشلاق ملک متصرفی اسلاف خود آنها

بوده وهست وچندی است که خوانده بدون هیچگونه مدرکی دراملاک مزبوررفت وآمدومداخله وتصرفاتی نموده

ورسیدگی وصدورحکم برحقانیت خودراخواستارمی باشندمستندات دعوی عبارت است ازرونوشت فرمان مورخه

صفر ۱۲۳۸ منسوب به محمدشاه مشعربراینکه قشلاق‌های رضاقلی نانکلی بایددرتصرف اوباشدوکسی حق تعرض

نداردورونوشت سندمورخه ۱۴ جمادی الثانیه ۱۲۶۵ حاکی ازاینکه عزیزقلی وطهماسب قلی ششدانگ قشلاق

صفرعلی واقعه بین شهریارورودخانه شورمحدودبه حدودمشروحه درورقه رابه کربلائی ولی وسرهنگ محمد به

بیع خیاری انتقال داده‌اند، خوانده ادعای مالکیت وتصرف خواهانهاراتکذیب نموده ومورددعوی راملک متصرفی

خود دانسته وقبول تقاضای ثبت رامثبت تصرف داشتن خویش درموردتقاضامعرفی کرده است.

دادگاه بخش

دادگاه بخش پس ازرسیدگی رای به بیحقی خواهانهاومحکومیت آنهابه پرداخت پانصدریال بابت خسارت حق الوکاله بطرف صادرنموده است.

براثرپژوهشخواهی وکیل خواهانهاشعبه سوم دادگاه شهرستان تهران غیاباوپس ازواخواهی مجدداحکم بدوی رااستوارنموده است.

وکیل محکوم علیهم ازاین حکم فرجامخواهی نموده

شعبه پنجم دیوان عالی کشور چنین رای داده است:

(مطابق قرارتکمیلی دادگاه بدوی مورخ ۷/۶/۲۹ تحقیق ومعاینه محلی که به منظوراحرازتصرفات طرفین بوده

بطورکامل اجرا نشده لذادادگاه مقررداشته که باملاحظه پرونده ثبتی درمحل حدودموردتقاضای ثبت وحدود

مدعی به کاملامعلوم ومشخص گرددوتصرف متداعیین هم موردتحقیق قرارگیرد واجرای این قرارکه در ۲۴/۷/۲۹

مقررشده مطابق نظردادگاه بعمل نیامده وحدودموردنظردادگاه ازلحاظ تطبیق درصورت مجلس مذکورمنعکس

نیست وحال آنکه اختلاف حدودموردتقاضای ثبت (بشرح اظهارنامه ثبتی منعکسه درصورت مجلس تاریخ فوق)

باحدودقشلاق مورددعوی اجمالامحرزبوده وراجع به تصرف هم علاوه ازآنکه مطابق ماده ۱۱ قانون ثبت مناط

تصرف متقاضی بعنوان مالکیت درتاریخ تقاضای ثبت است مجریان قراردادگاه تصرف درتاریخ اجرای

قرارراموردنظرقرارداده اندوباآنکه بشرح تحقیقات متصرفین قبلی که درقشلاق شخصاوارثادارای متصرفاتی

ازقبیل زاغه وغیره بوده اندواظهارشده که نامبردگان راازآنجاچندی کوچانیده اندتوجه نشده که بااین ترتیب وصف

چگونه تصرفات مرقومه موثردرجریان نبوده است بنابه مراتب رسیدگی ناقص وحکم فرجامخواسته مخدوش

وشکسته می شودورسیدگی مجددباشعبه دیگردادگاه شهرستان تهران خواهدبود.

شعبه چهارم دادگاه شهرستان تهران

دردرسیدگی ثانوی قرارصادرکرده به اینکه حدودمشروحه دراظهارنامه ثبتی خوانده بامورد دعوی تطبیق و

راجع به تصرف طرفین دعوی هم باتوجه به تاریخ تقاضای ثبت تحقیق شودوبعدازمعاینه مجددمحل وتحقیق

ازگواهانی که طرفین اقامه نموده اندواستماع بیانات وکلای طرفین دادگاه به استدلال اینکه:خلاصه اعتراضات

پژوهشخواهان بشرح محتویات پرونده بدوی یک سلسله مربوط به اظهارتکذیب وتردیدنسبت به اوراق وقوانین است

وثانیادر قسمت تشخیص ارزش گواهی گواهان وبالاخره فسخ حکم بدوی می باشدکه باتوجه به حکم دیوان

کشورورسیدگی که معمول گردیده بشرح زیراعتراضات واردبنظر نمی رسدزیرادرقسمت اوراق چون ضمن

رسیدگی دردادگاه بخش استردادشده دیگر موردی برای اظهارنظرباقی نیست ودرقسمت های دیگرنظربه اینکه

طبق رای دیوان کشورمجددامحل معاینه وحدودمورددعوی باحدودی که دراظهارنامه ثبتی منعکس است ازطرف

دادرسی مجری قرارتطبیق وباحضورطرفین دعوی رسیدگی وازنظرعلائم ومشخصات محلی انطباق آن تصدیق

گردیده واعتراض موجهی هم بر نظریه مزبورنشده زیراحدودتعیین شده دراظهارنامه ثبتی درمحل هم عینا ملاحظه

وتطبیق شده وازنظرخصوصیات واوضاع طبیعی کوه ورودخانه که تشخیص آن احتیاجی به کارشناس نداردنسبت

به قلعه ای که درغرب مورددعوی قرار دارد بشرح مندرج درصورت مجلس اجرای قرارمورخه ۱۳۳۳/۰۸/۰۸

طرفین تصدیق نموده اندکه درفاصله دوفرسخی غرب محل مورد دعوی قرارداردوازاین جهت هم نیاز رجوع به

کارشناس برای تشخیص اینکه حدغربی راتعیین نمایدنیست وبنابراین آنچه دراظهارنامه ثبتی تعیین شده به محل

مورددعوی بنابه مراتب فوق منطبق بوده وآنچه درقسمت حدودمعترضین به ثبت بیان نموده اند

باوصف فوق

بنظرغیروارداست وچون درقسمت بیانات شهودهم گرچه شهودمعترضین به ثبت چه درجلسات اجرای قرارمرحله

بدوی وچه دراین مرحله تااندازه‌ای بنفع معترضین به ثبت بیان گواهی نموده اندولی باتوجه به تصرفات پژوهشخواه

که چه درموقع تقاضای ثبت وچه قبل ازآن بنابه اظهارگواهان مشارالیه بعنوان مالکیت بوده وگواهان پژوهشخوانده

رادرمحل تصدیق نموده اندمجموعادر نظردادگاه تصرفات مالکانه وممتدپژوهشخوانده ثابت تشخیص می شودو

بودن زاغه‌های قدیمی درمحل باتوجه به اینکه ارتباط آنهاباپژوهشخواهان مسلم بنظرنمی رسدکافی برای ابطال

تقاضای ثبت پژوهشخوانده نبوده ولذا دعوی پژوهشخواهان فاقددلائل کافی وبالنتیجه غیرثابت بنظرمی رسد،

حکم صادرازشعبه سوم دادگاه شهرستان که برتاییدحکم دادگاه بخش صادرگردیده عیناتاییدواستوارنموده است.

براثرفرجامخواهی محکم علیها شعبه چهارم دیوان عالی کشوربه موضوع رسیدگی وچنین رای داده است:

استدلال دادگاه شهرستان دربیحقی خواهانهابااحرازتصرفات چندین ساله خوانده درمورددعوی بعنوان مالکیت

حسب اظهارگواهان مشارالیه و اینکه خواهانهاهم درقسمتی گواهی به تصرف خوانده داده اندوهمچنین معلوم

نگردیدن ارتباط زاغه هاوآثاردیگرقدیمی موجوده درمحل باخواهانهاموجه نیست زیرافرجامخواهان مدعی بوده

اندازقدیم الایام مرتع وزاغه وآثاردیگر موجوددرآن ملک متصرفی اسلاف آنهابوده وازپدرانشان ارثابه مشارالیهم

رسیده ودرآن تصرفات مالکانه داشته وازچندسال پیش فرجامخوانده بدون مجوزقانونی درآنجامداخله می نماید و با

آنکه گواهان اقامه شده ازطرف فرجامخواهان هم به همین کیفیت اداءگواهی نموده ولازمه گواهی‌های مزبورعدم

صحت تصرفات خوانده درمورد دعوی بوده و در حکم فرجام خواسته هم تردیدی در صحت گفتار گواهان فرجام

خواهان بعمل نیامده است صرف ثبوت تصرفات چند ساله فرجامخوانده بعنوان مالکیت منافی باصحت دعوی

فرجامخواهان وگواهی گواهان آنهانبوده وصدورحکم بربیحقی آنهابه کیفیتی که استدلال گردیده قانونی نمی باشد

بنابه مراتب حکم فرجامخواسته به اکثریت شکسته می شودو رسیدگی مجددبه شعبه دیگردادگاه شهرستان تهران رجوع می‌شود.


شعبه پنجم دادگاه شهرستان

دررسیدگی مجدد به این شرح مبادرت به صدور حکم نموده است:

باتوجه به محتویات پرونده امراعتراضات وارده ازطرف پژوهشخواهان بشرح زیربنظردادگاه واردنمی باشد،

اولایک قسمت راجع به اسنادی است که معترضین به آن استنادکرده ولی درموقع رسیدگی ازآن صرفنظر شده

لذاموردی برای اظهارنظرباقی نیست قسمت دیگرراجع به گواهان اقامه شده می باشدگرچه عده ای از شهود

پژوهش خواهان به نفع آنها گواهی نموده‌اند ولی باملاحظه گواهی گواهان پژوهش خوانده که همگی گواهی

داده اند که تصرفات پژوهش خوانده چه قبل ازتقاضای ثبت وچه درموقع تقاضای ثبت بعنوان مالکیت بوده و

گواهان پژوهشخواهان نیزقسمتی ازتصرفات پژوهشخوانده رادرمحل گواهی نموده اندوهمچنین باتوجه به اینکه

حدودمورددعوی باحدودی که در اظهارنامه ثبتی قیدگردیده طبق محتویات پرونده امرمنطبق بوده علیهذا باتوجه به

مراتب فوق ودرنظرگرفتن اظهارات وکلای طرفین درجلسه مورخ ۱۴/۱۱/۳۵ وملاحظه صورت مجلس معاینه

مجددمحل وملسم نبودن ارتباط زاغه‌ها باپژوهشخواهان وسایردلائل موجوددرپرونده، دعوی اقامه شده ازطرف

پژوهشخواهان به واسطه فقددلیل کافی غیرثابت تشخیص وبالنتیجه حکم صادر ازشعبه سوم دادگاه شهرستان تهران

که برتاییددادنامه دادگاه بخش صادر گردیده است استوارمی گردد.

وکیل معترضین به ثبت شکایت فرجامی نموده است، پروندبه درهیئت عمومی دیوان عالی کشورمطرح وحکم

فرجامخواسته به اتفاق آراءبشرح ذیل ابرام گردیده است. “چون ازطرف وکیل فرجامخواهان اعتراض موجهی

بعمل نیامده وازحیث رعایت قانون وقواعددادرسی هم اشکال موثرموجب نقض بنظرنمی رسدلذاحکم فرجامخواسته

استوارمی شود.

موسسه حقوقی و داوری اعتماد و اندیشه
رزرو وقت مشاوره

موسسه حقوقی و داوری اعتماد و اندیشه با بهره ګیری از دانش و تخصص وکلای برجسته و با تجربه کانون وکلای دادګستری با مدیریت آقای دکتر سیدامیرحسین بحرینی آماده ارايه مشاوره و قبول وکالت کلیه دعاوی و انجام تخصصی امور حقوقی و داوری می باشد.


محکومان به حبس ابد

محکومان به حبس ابد موضوع رای وحدت رویه شماره ۷۶۴ هیات عمومی دیوان عالی کشور

محکومان به حبس ابد

محکومان به حبس ابد موضوع رای وحدت رویه شماره ۷۶۴ هیات عمومی دیوان عالی کشور

شماره۱۱۰/۱۵۲/۱۰۱۷۹                                                       ۱۳۹۶/۹/۲۱
مدیرعامل محترم روزنامة ‌رسمی‌ کشور
گزارش پروندة وحدت‌رویه ردیف ۳۹/۹۶ هیأت عمومی دیوان عالی ‌ کشور با مقدمة مربوط و رأی آن به شرح ذیل تنظیم و جهت چاپ و نشر ایفاد می ‌ گردد.

ابراهیم ابراهیمی ـ معاون قضائی رئیس دیوان عالی کشور

مقدمه

جلسة هیأت ‌عمومی دیوان عالی کشور در مورد پروندة وحدت رویة ردیف ۳۹/۹۶ رأس ساعت ۸:۳۰

روز سه‌شنبه مورخ ۱۳۹۶/۸/۹ به ‌ریاست حجت‌الاسلام‌ والمسلمین آقای حسین کریمی رئیس دیوان ‌‌عالی ‌‌کشور

و با حضور حجت ‌الاسلام‌ والمسلمین آقای محمد مصدق نمایندة محترم دادستان ‌کل‌ کشور و شرکت آقایان رؤسا،

مستشاران و اعضای ‌معاون کلیة شعب دیوان عالی‌کشور، در سالن هیأت‌ عمومی تشکیل شد

و پس از تلاوت آیاتی از کلام الله مجید و قرائت گزارش ‌پرونده و طرح و بررسی نظریات مختلف اعضای

شرکت‌‌کننده در خصوص مورد و استماع نظر دادستان محترم ‌کل‌ کشور، به ‌ترتیب‌ ذیل، به ‌صدور رأی وحدت‌

رویة ‌قضایی شمارة ۷۶۴ ـ ۱۳۹۶/۸/۹ منتهی گردید.

الف: گزارش پرونده

بر اساس گزارش ۹۰۱۹/۱۸۴۵/۵ ـ ۱۳۹۵/۴/۱۹ رئیس محترم حوز ۀ قضایی استان فارس، در مورد

نحوة اعمال مقررات آزادی مشروط دربار ۀ محکومین به حبس ابد، از شعب دادگاه‌های انقلاب اسلامی کرمان

و بندرعباس آراء مختلف صادر شده است که متن دادنامه‌های هر یک از آنها ذیلاً منعکس می‌گردد:

الف. دادنامة شمارة ۱۸۸۲ مورخ ۱۳۹۴/۱۲/۲۶ شعبة اول دادگاه انقلاب اسلامی کرمان:

«در خصوص پیشنهاد قاضی محترم اجرای احکام دایر بر آزادی مشروط زندانی آقای عباس … که به اتهام

حمل مواد مخدر به تحمل حبس ابد محکوم شده است، ب

ا عنایت به اینکه اولا،ً با تصویب مادة ۵۸ قانون مجازات اسلامی، تبصرة ۱ ماده واحدة قانون راجع به

آزادی مشروط زندانیان مصوّب ۱۳۳۷ نسخ گردیده است.

ثانیاً گرچه حبس ابد مجازات درجة یک است، لکن نظر به اینکه میزان آن مشخص نیست و محاسبة نصف آن

جهت اعمال مادة ۵۸ قانون مجازات اسلامی امکان‌پذیر نیست،

لذا با پیشنهاد صادره مخالفت می‌شود. رأی صادره قطعی است. دفتر پرونده از آمار کسر و به اجرای احکام اعاده شود.»

ب. دادنامة شمارة ۱۷۹ مورخ ۱۳۹۵/۱/۱۷ شعبة سوم دادگاه انقلاب اسلامی بندرعباس:

«در خصوص پیشنهاد اجرای احکام انقلاب دادسرای بندرعباس مبنی بر آزادی مشروط نسبت به حبس ابد

صادره از شعبة ششم (سابق) دادگاه انقلاب بندرعباس، برای محکومٌ‌علیه آقای سلیمان …، نظر به اینکه حسب

نامة شمارة ۹۴۱۰۱۱۷۶۱۱۲۰۱۶۱۸ ـ ۱۳۹۴/۸/۲۵ قاضی محترم اجرای احکام انقلاب دادسرای بندرعباس،

محکومٌ‌علیه ۱۳ سال و ۷ ماه و ۱۸ روز از حبس را سپری نمود و حسن اخلاق وی مورد تأیید مقامات زندان

قرار گرفته و قبلاً از آزادی مشروط استفاده ننموده است.

مطابق تبصرة یک بند ۳ ماده واحده قانون راجع به آزادی مشروط زندانیان مصوّب سال ۱۳۳۷ که

محکومین حبس دائم را در صورت تحمل ۱۲ سال حبس از آزادی بهره‌مند می‌نماید

و به استناد مواد ۵۸،۵۹ و ۶۱ قانون مجازات اسلامی، حکم به آزادی مشروط نامبرده را به مدت پنج سال صادر

و اعلام می‌دارد. رأی صادره قطعی است.»

که با توجه به مراتب مذکور در فوق چون شعبة اول دادگاه انقلاب اسلامی کرمان مادة ۵۸ قانون مجازات اسلامی

مصوّب ۱۳۹۲ را در مورد آزادی مشروط محکومیت‌های تعزیری حبس دائم، ناسخ ماده واحده قانون راجع به

آزادی مشروط زندانیان مصوّب ۱۳۳۷ اعلام و به این علت اعمال مقررات آن را غیرممکن دانسته

و با تقاضای قاضی اجرای احکام کیفری دربار ۀ آزادی مشروط محکومین به حبس ابد، به علت عدم امکان محاسبه

نصف آن موافقت نکرده است، ولی شعبة سوم دادگاه انقلاب اسلامی بندرعباس در نظیر مورد، به اعتبار

ماده واحده قانون راجع به آزادی مشروط زندانیان ۱۳۳۷ در مورد محکومین حبس دائم طی دادنامةصدرالاشعار

با اعمال مقررات آزادی مشروط موافقت کرده و با این ترتیب از شعب مرقوم با اختلاف استنباط از

مقررات قانونی آراء متهافت صادر شده است،

لذا در اجرای مادة ۴۷۱ قانون آیین دادرسی کیفری مصوّب ۱۳۹۲ با اصلاحات و الحاقات بعدی طرح موضوع را برای صدور رأی وحدت رویه قضایی درخواست می‌نماید.

حسین مختاری ـ قضایی دیوان عالی کشور

ب: نظریة دادستان کل کشور


«موضوع پرونده آن است که آیا بر اساس قوانین جاری، محکومان به حبس ابد حق بهره‌مندی از نهاد ارفاقی آزادی مشروط را دارند یا نه؟

شعبة اول دادگاه انقلاب اسلامی کرمان با این استدلال که

اولاً

با تصویب مادة ۵۸ قانون مجازات اسلامی، تبصرة یک ماده واحده قانون راجع به آزادی مشروط زندانیان مصوّب ۱۳۳۷ نسخ گردیده

ثانیاً

هر چند که مجازات حبس ابد مجازات درجه یک محسوب می‌شود، ولیکن چون محاسبه نصف آن برای

اعمال مادة ۵۸ قانون مجازات اسلامی امکان‌پذیر نیست، لذا محکومان به حبس ابد حق بهره‌مندی از نهاد

آزادی مشروط را ندارد.

شعبة سوم دادگاه انقلاب اسلامی بندرعباس، آزادی مشروط محکومان به حبس ابد را به شرط تحمل ۱۲ سال

به استناد تبصرة یک ماده واحده قانون راجع به آزادی مشروط زندانیان مصوّب ۱۳۳۷ پذیرفته است

همانگونه که ملاحظه می‌شود اختلاف دو شعبه در حقیقت آن است که:

آیا ماده واحده قانون راجع به آزادی مشروط زندانیان مصوّب ۱۳۳۷ همچنان به قوت خود باقی است

یا با تصویب قانون مجازات اسلامی نسخ شده؛ به نظر می‌رسد استنباط شعبة اول دادگاه انقلاب اسلامی کرمان

اقرب به صواب است زیرا در همة نظام‌های قضایی دنیا این بحث در خصوص آزادی مشروط مطرح است که

آیا نهاد ارفاقی آزادی مشروط مخصوص محکومان به حبس مدت‌دار است یا محکومان به حبس بدون مدت

نیز می‌توانند از این نهاد ارفاقی بهره‌مند شوند؟

مقررات مربوط به آزادی مشروط در قانون مجازات عمومی ۱۳۰۴ پیش‌بینی نشده بود و در سال ۱۳۳۷

به موجب ماده واحده قانون راجع به آزادی مشروط زندانیان برای اولین بار وارد نظام قانونگذاری ما شد و

قانونگذار ما بر اساس این ماده واحده به صراحت پذیرفت که همه محکومان به حبس ابد از حبس‌های مدت‌دار و

بدون مدت می‌توانند از نهاد آزادی مشروط استفاده کنند و شرط استفاده محکومان به حبس ابد آن است که ۱۲ سال از حبس خود را تحمل کرده باشند

در سال ۱۳۶۱ و ۱۳۷۰ و ۱۳۸۲ موضوع آزادی مشروط از حالت ماده واحده‌ای درآمد و در ردیف مواد قانونی مربوط به جزای عمومی قرار گرفت

و در هر سه قانون (۱۳۶۱ و ۱۳۷۰ و ۱۳۹۲) موضوع بهره‌مندی محکومان به حبس ابد از آزادی مشروط با سکوت مواجه شد.

بر همین اساس بعضی‌ها تصور کرده‌اند که ماده واحده مذکور همچنان به قوت خود باقی است

به نظر می‌رسد در نسخ شدن ماده واحده مذکور نباید تردید کرد زیرا اولاً در سال ۱۳۶۱ وقتی که قانونگذار

همه محتوای ماده واحده مذکور را در قانون مجازات اسلامی جای داد و به بهره‌مندی محکومان به حبس ابد

هیچ اشاره‌ای نکرده است به معنای عدول از نظریه «بهره‌مندی همه محکومان به حبس اعم از مدت‌دار

و بدون مدت از نهاد آزادی مشروط» و پذیرش نظریه مقابل مبنی بر «بهره‌مندی فقط محکومان به حبس مدت‌دار

از نهاد آزادی مشروط نه همه محکومان به حبس» می‌باشد و پذیرش این نظر همواره در ۱۳۷۰ و نیز ۱۳۹۲

مورد توجه قانونگذار بوده است و لذا در لایحة اولیه قوه قضائیه (مربوط به مجازات اسلامی ۱۳۹۲) که از

طریق دولت به مجلس شورای اسلامی ارسال شد به موجب ماده ۵ـ۱۵۴ این موضوع بدین صورت پیش‌بینی شده

«دادگاه صادرکننده حکم در مورد مجازات‌های تعزیری و بازدارنده می‌تواند در مورد محکومان به حبس ابد مشروط به اجرای پانزده سال …»

اما در خلال بررسی موضوع در کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس، این موضوع حذف شد.

بنابراین ماده واحده مذکور منسوخ است و از سوی دیگر بر اساس ماده ۵۸ قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲

محاسبه نصف مجازات حبس ابد امکان‌پذیر نیست در نتیجه زمینه اجرای این نهاد در خصوص محکومان به حبس ابد فراهم نمی‌باشد.

اداره حقوقی قوه قضائیه نیز در نظرات مشورتی متعدد در زمان حاکمیت قانون مجازات سابق و نیز در زمان حاکمیت قانون جدید مجازات اسلامی مصوّب ۱۳۹۲ نسبت به این برداشت تأکید کرده است.

با توجه به مراتب فوق نظر شعبة اول دادگاه انقلاب اسلامی کرمان مبنی بر اینکه «محکومان به حبس ابد نمی‌توانند از آزادی مشروط استفاده کنند» مورد تأیید می‌باشد.»

بیشتر بخوانید: نکاتی از قانون کاهش مجازات حبس تعزیری مصوب ۱۳۹۹

رأی وحدت‌ رویة شمارة ۷۶۴ ـ ۱۳۹۶/۸/۹ هیأت‌ عمومی دیوان ‌عالی ‌کشور

نظر به اینکه از قانون مجازات اسلامی مصوّب سال ۱۳۹۲ در فصل هشتم راجع به آزادی مشروط محکومان

به حبس، جواز آزادی مشروط محکومان به حبس دائم، استفاده نمی‌شود بنابراین با لحاظ حکم مقرر در

مادة ۷۲۸ همان قانون نسبت به این قبیل محکومان «قانون آزادی مشروط زندانیان مصوّب سال ۱۳۳۷» قابل اعمال و اجرا نیست.

بر این اساس رأی شعبة اول دادگاه انقلاب اسلامی کرمان که متضمن این معناست به اکثریت آراء صحیح و منطبق با موازین قانونی تشخیص می‌گردد.

این رأی طبق مادة ۴۷۱ قانون آیین دادرسی کیفری برای شعب دیوان عالی کشور، دادگاه‌ها و سایر مراجع اعم از قضایی و غیر آن لازم‌الاتباع است.

هیأت‌ عمومی دیوان‌ عالی‌ کشور

کمیسیون تغییر کاربری اراضی

کمیسیون تغییر کاربری اراضی

مواد قانونی کمیسیون تغییر کاربری اراضی

برای برسی تغییر کاربری در کمیسیون تغییر کاربری اراضی که در کمیسیون ماده ۵ قانون تاسیس شورای عالی شهرسازی مطرح می گردد در ابتدا باید به تعریف برخی مفاهیم و مراجع مربوطه طبق قانون پرداخت.

ماده ۵ قانون تاسیس شورای عالی شهرسازی و معماری عنوان می دارد:

بررسی و تصویب طرح های تفصیلی شهری و تغییرات آنها درهر استان یا فرمانداری کل به وسیله کمیسیونی به ریاست استاندار یا فرماندار‌کل و به عضویت رییس انجمن شهرستان و شهردار و نمایندگان وزارت فرهنگ و هنر و آبادانی و مسکن و نماینده مهندس مشاور تهیه‌کننده طرح انجام‌می‌شود. لازم به ذکر است که آن قسمت از نقشه‌های تفصیلی که به تصویب انجمن شهر برسد برای شهرداری لازم‌الاجرا خواهد بود. تغییرات نقشه‌های تفصیلی اگر در ‌اساس طرح جامع شهری مؤثر باشد باید به تأیید شورای عالی شهرسازی برسد.

‌تبصره – شهرداری شهر تهران از شمول ماده ۵ قانون تاسیس شورای عالی شهرسازی و معماری همچنین طرحهای تفصیلی موضوع بند ۳ ماده ۴ و بند ۴ ماده مذکور مستثنی خواهد بود.

کمیسیون تغییر کاربری اراضی
کمیسیون تغییر کاربری اراضی
ماده ۴ قانون تاسیس شورای عالی شهرسازی و معماری عنوان می دارد:

 وزارت آبادانی و مسکن به جای دبیرخانه شورای عالی شهرسازی در تشکیلات خود واحدی ایجاد می‌کند که تحت نظر معاون شهرسازی‌و معماری آن وزارت وظایف زیر را انجام دهد:

۱ – بررسی و اظهار نظر در مورد طرحهای جامع شهری از طریق کمیته‌های فنی که اعضای آن به انتخاب اعضای شورای عالی شهرسازی و‌مؤسسات ذیربط تعیین می‌شوند.

۲ – تهیه معیارها و ضوابط و آیین‌نامه‌های شهرسازی.

۳ – نظارت در تهیه طرح های جامع و تفصیلی به همراه جلب نظر انجمن شهر و شهرداری مربوطه در حین تهیه طرحهای تفصیلی.

۴ – نظارت درکلیه مراحل مختلف اجرای طرحهای تفصیلی شهری.

طبق ماده پنج قانون تاسیس شورای عالی شهرسازی و معماری بررسی و تصویب طرح تفصیلی شهری و تغییرات آن در هر استان با تأیید اعضای کمیسیونی متشکل از شهردار با داشتن حق رای و رییس شورای اسلامی شهر ذی‌ربط بدون  داشتن حق رای انجام می‌شود.

طرح تفصیلی

طرحی است که بر اساس معیارها و ضوابط کلی طرح جامع شهر، نحوه استفاده و کاربری های مشخص برای زمین های شهری در سطح نقاط مختلف شهر و موقعیت و مساحت دقیق زمین برای هر یک از آنها تعیین می شود

مرجع تعیین و تصویب طرح هادی وجامع شهرسازی

 بررسی و تایید طرح‌های هادی و جامع شهرسازی و تفصیلی و حریم و محدوده قانونی شهرها پس از ارائه آن توسط شهرداری و ارسال به مراجع ذیربط قانونی جهت تصویب نهایی از وظایف شوراهای اسلامی است

ماده ۷ قانون تأسیس شورایعالی شهرسازی و معماری ایران عنوان می دارد؛

شهرداری ها مکلف اند مصوبات شورای عالی شهرسازی و معماری را اجرا نمایند. با توجه به موارد فوق این نکته حائز اهمیت است که به دلیل عضویت رییس شورای شهر و شهردار در کمیسیون ماده پنج قانون فوق الذکر هیچکدام از دو نهاد شورا و شهرداری صلاحیت قانونی در باب تغییر کاربری اراضی را ندارند

این کمیسیون هم مانند کمیسیون ماده ۱۰۰ قانون شهرداری دارای شخصیت حقوقی مستقل از شهرداری بوده و به همین علت و به موجب آرای هیئت عمومی دیوان عدالت اداری، از جمله دادنامه شماره ۱۵۸-۱۵۹ مورخ ۱۳/۰۵/۱۳۸۱ کمیسیون تغییر کاربری اراضی دارای شخصیت حقوقی مستقل بوده و هرگونه اقامه دعوی و طرح شکایت به خواسته ابطال مصوبات کمیسیون تغییر کاربری اراضی فقط باید به طرفیت آن باشد و طرف شـکایت قرار دادن شهرداری ها در خصوص تغییر کاربری اراضی و سایر طرح های مصوب وجاهت قانونی ندارد.

تهاتر

در بسیاری از موارد پیش آمده که شهرداری در ازای تملک تمام یا بخشی از املاک اشخاص در صدد اعلام موافقت با تغییر کاربری مورد تقاضای مالک برآمده که وفق رای هیات عمومی دیوان عدالت اداری به شماره ۲۱۱ مورخ ۱۳۸۵/۱۱/۰۴ هرگونه تقاضا توسط شهرداری ها بابت تملک اراضی و املاک به طور رایگان و در ازای موافقت با تغییر کاربری فاقد وجاهت قانونی است.

بیشتر بخوانیم: جرایم حفظ کاربری اراضی زراعی و باغ ها

درخصوص تهاتر تملک شهرداری در ازای تغییر کاربری در صورت وجود توافق کتبی بین مالک و شهرداری در این خصوص، موضوع بلااشکال به نظر می‌رسد مگر در مواردی که به دلایل قانونی این توافق توسط مراجغ قضایی ابطال گردد.

مشاوره-با-وکلای-مجرب-موسسه-حقوقی-و-داوری-اعتماد-و-اندیشه-1
رزرو وقت مشاوره
نکته:

 هرگونه تغییر کاربری اراضی می بایست با رعایت مواد ۴۷ و ۴۹ آیین‌نامه‌ نحوه‌ بررسی و تصویب طرح‌های توسعه و عمران محلی، ناحیه‌ای، منطقه‌ای و ملی و مقررات شهرسازی و معماری کشور مصوب ۱۲ دیماه ۷۸ هیئت وزیران همراه باشد.

ماده ۴۷ آیین‌نامه مذکور عنوان می دارد:

پیشنهاد تغییر در طرح تفصیلی باید دارای توجیه کافی باشد و همراه با گزارش کارشناسی دبیرخانه‌ کمیسیون که حاوی مشکلات موجود در اجرای طرح اصلی و راه‌حل جایگزین خواهد بود

ماده ۴۹ آیین‌نامه علاوه بر توجه به تمامی ضوابط و معیارهای فنی و تخصصی در بررسی تغییرات طرح تفضیلی مواردی به شرح ذیل در تغییر کاربری عنوان می دارد:

 ۱- احراز ضرورت تغییر در طرح

۲- پیشنهاد زمین مناسب برای جایگزینی از حیث مساحت و محل وقوع در هماهنگی با طرح جامع چنانچه تغییر مربوط به کاربری‌های عمومی باشد. 

۳- رعایت حقوق مکتسبه اشخاص

۴- نحوه‌ تامین خدمات و تأسیسات زیربنایی شهری و امکان اصلاح و جابه‌جایی شبکه های موجود. همچنین براساس ماده ۵۰  آیین‌نامه‌ مذکور تغییر کاربری زمینی که قبلا برای آن پروانه صادر شده است و کاربری آن تثبیت شده یا بر اساس طرح، بنا احداث شده مجاز نیست.

ماده ۹ قانون حفط کاربری اراضی زراعی و باغ ها عنوان می دارد:

به منظور حفظ کاربری اراضی زراعی و باغ هایی که در داخل محدوده قانونی شهرها و شهرک ها واقع شدند و در طرح های جامع و تفصیلی با کاربری کشاورزی مشخص شده است، دولت و شهرداری ها موظف هستند تسهیلات و خدمات شهری را مطابق تعرفه فضای سبز شهرداری ها در اختیار مالکان آنها قرار دهند.

مطالبه خسارت از قاضی

مطالبه خسارت از قضات در صورت احراز تقصیر و اشتباه

مطالبه خسارت از قضات

برای بررسی مسئولیت قضات در پرداخت خساراتی که به دلیل بروز اشتباه به اصحاب دعوی وارد می نمایند و منجر به مطالبه خسارت از قضات می شود.

باید مواردی از جمله انواع تخلفاتی که ممکن است قضات در حین انجام وظایف قانونی خود مرتکب می شوند بررسی گردد.

پس از بررسی تخلفات قضات در صورتی که با موردی مواجه هستید که قاضی رسیدگی کننده به پرونده با انجام یکی از تخلفات مندرج در ذیل موجب تضییع حقوق شما گردیده

می توانید با ارائه دلایل و مستندات به دادگاه عالی انتظامی قضات جهت دادخواهی مراجعه نمایید.

تخلفات قضات

تخلفات انتظامی قضات

۱- دستور جلب متهم و عدم رعایت مقررات قانونی

۲- صدور دستورات معارض و دارای ابهام و کلی

۳-  صدور قرار کفالت و وثیقه بدون مشخص نمودن مبلغ

۴- صدور قرارهای تامین نامتناسب

 ۵- عدم پذیرش کفیل و وثیقه در قرارهای تأمین

 ۶- دستور نگهداری متهم در بازداشتگاه غیرقانونی پس از صدور قرارهای تأمین منجر به بازداشت

۷- بازداشت غیرقانونی

۸- عدم ثبت پرونده ها در دادسرا تا مرحله صدور قرار نهایی

۹- عدم تمدید قرارهای بازداشت موقت در مواعد قانونی

۱۰- عدم تمکین دادسرا پس از فک قرار تأمین توسط دادگاه

در ادامه

۱۱- عدم توجه به صلاحیت محلی و ذاتی

 ۱۲- عدم ذکر مدت در قرار بازداشت موقت

۱۳- عدم قید مشخصات سمت قضائی، تاریخ و شماره کلاسه پرونده در صورتجلسات  

۱۴- آزادی متهم بدون اظهارنظر در تحقیقات مقدماتی

۱۵- استفاده از الفاظ زاید و غیرمرتب و غیر متعارف در قرارها و آراء

  ۱۶- استفاده بی رویه از فرم، آن هم بعضاً غیرمرتب در تصمیمات نهایی به خصوص در دادسراها

۱۷- عدم اتخاذ تصمیم در مواعد قانونی

۱۸- عدم اظهارنظر نسبت به بعضی از متهمین یا موارد اتهامی در پرونده های کیفری

 ۱۹- عدم تعیین تکلیف نسبت به آلات و ادوات ارتکاب جرم

 ۲۰- نگهداری آلات و ادوات ارتکاب جرم در مکانهای نامتناسب

عناوین دیگر تخلفات قضات

۲۱- أخذ آخرین دفاع قبل از تکمیل تحقيق

۲۲- صدور تأمین کیفری جدید برای متهم، بدون تعیین تکلیف نسبت به قرار صادره قبلی

۲۳- درخواست اخذ رشوه و یا قبول رشوه

۲۴- صدور قرار یا رأی بدون اعلام ختم تحقیقات یا رسیدگی

  ۲۵- انجام اقدامات خارج از چهارچوب مفاد نیابت

۲۶- صدور قرار مجرمیت بدون أخذ آخرین دفاع

۲۷- وجود اغلاط املایی و انشایی در دستورات و آراء

۲۸- دستورات غیر قانونی و غیر حقوقی با جمله بندی نامتناسب

 ۲۹- صدور حکم با استناد به مواد غیر مرتبط

۳۰- صدور حکم خارج از چارچوب کیفرخواست

در ادامه

۳۱- تشدید حکم در مقام تجدیدنظرخواهی بدون موجب قانونی

۳۲- صدور دستورات بصورت تلفنی

۳۳- فقدان امضای نماینده دادستان علیرغم ذکر حضور وی در صورتجلسات دادرسی دادگاه

۳۴- عدم ابلاغ نظریه کارشناسی به اصحاب دعوا

 ۳۵- برخورد تند و بعضاً غیرمتعارف و توهین آمیز و استفاده از الفاظ توهین آمیز

 ۳۶- ارتباط غیرمتعارف با اصحاب پرونده و وکیل

 ۳۷- عدم توجه به مستندات

۳۸- عدم پذیرش و عدم ثبت لوایح

۳۹- صدور دادنامه پرونده قبل از انشاء رأی

۴۰- آمارسازی کاذب در سیستم مکانیزه

از دیگر تخلفات…

۴۱- صدور قرار نهایی در دادسرا با استناد به عدم پیگیری شاکی

۴۲- بایگانی نمودن پرونده های اجرایی به جهت عدم پیگیری شاکی

  ۴۳- کسر از آمار پرونده های قدیم اجرای احکام و ثبت مجدد آن با کلاسه جدید 

۴۴- بایگانی نمودن پرونده بدون اجرای کامل اجزاء دادنامه

 ۴۵- عدم نظارت بر اجرای احکام شلاق و وصول جریمه

 ۴۶- عدم تبعیت مرجع تالی از مرجع عالی

 ۴۷- عدم توجه به اعتبارات امر قضاوت شده

۴۸- عدم توجه به مفاد اسناد رسمی

۴۹- تلقی حکم بجای قرار توسط دادگاه تجدیدنظر

 ۵۰- صدور رأی توسط دادگاه بدوی بدون تشکیل جلسه دادرسی طبق مقررات

در ادامه

 ۵۱- وجود پرونده بلاتکلیف و عدم اتخاذ تصمیم در موعد مقرر

 ۵۲- افزایش خواسته در جلسه اول بدون ابطال تمبر هزینه دادرسی

 ۵۳- عدم پاسخگویی به ایرادات در اولین جلسه دادرسی

۵۴- دستور تعیین وقت رسیدگی قبل از تکمیل دادخواست

۵۵- قبول اعسار از هزینه دادرسی بدون رسیدگی

 ۵۶- رسیدگی و اصدار رأی توأمان دعوی اعسار از هزینه دادرسی با دعوا

 ۵۷- عدم دعوت از نماینده بیمه در پرونده های تصادفات و عدم ابلاغ دادنامه به نماینده بیمه مربوطه

 ۵۸- دستور اجرای حکم بدون أخذ تأمین در احکام غیابی

 ۵۹- عدم قبول ابطال تمبر هزینه دادرسی در اموال غیرمنقول بر اساس قیمت منطقه ای

 ۶۰- عدم امضاء صورتجلسه دادرسی توسط اصحاب دعوای حاضر

در ادامه…

 ۶۱- عدم اعطای فتوکپی مدارک پرونده به اصحاب دعوا در دادگاه

 ۶۲- عدم ذکر حضوری یا غیابی بودن رأی

 ۶۳- صدور آراء غیرمستدل و غیر مستند

 ۶۴- اطاله دادرسی

 ۶۵- تأخیر در ورود و تعجیل در خروج غیرمتعارف

 ۶۶- عدم مقابله دادنامه ها

۶۷- عدم اظهارنظر نسبت به بعضی از موارد خواسته

۶۸- صدور حکم خارج از خواسته

 ۶۹- الحاق مواردی به دادنامه بعد از صدور رأی

۷۰- در اختیار قرار دادن متهم به آگاهی قبل از صدور قرار تأمین یا پس از صدور قرار تأمین و قبل از معرفی به بازداشتگاه قانونی

رزرو وقت مشاوره
لازم است بدانید:

اگر قضات یکی از رفتارهای هفتادگانه بالا را مرتکب شود تخلف بوده و اگر در اثنای انجام این تخلفات و یا به طور کلی در جریان رسیدگی به پرونده بخاطر اشتباه و تقصیر خسارتی به اصحاب دعوی وارد آورد، مسئول جبران خسارت خواهد بود‌.

شرط مطالبه خسارت از قضات ناشی از تقصیر و اشتباه

(رأی وحدت رویه ۷۹۱)

رأی وحدت رویه شماره ۷۹۱ مورخ ۱۳۹۹/۴/۱۷ هیأت عمومی دیوان عالی کشور در خصوص شرط رسیدگی به دعاوی مطالبه خسارت از قضات که ناشی از تقصیر و اشتباه قضات در دادگاه های عمومی حقوقی موضوعه

الف- گزارش پرونده

به استحضار می‌رساند: بر اساس گزارش ۵۷۵۲۴ ـ ۱۳۹۸/۵/۱۲ واصله از دفتر امور دعاوی

و قراردادهای معاونت حقوقی رئیس جمهور از شعب هشتم و دوازدهم دادگاه‌های تجدیدنظر استان تهران

با استنباط متفاوت از مقررات مربوط به نحوه رسیدگی به دعاوی مطالبه خسارت از قضات که ناشی از تقصیر و اشتباه قضات دادگاه‌ها، آراء مختلفی صادر شده است که خلاصه جریان امر، ذیلاً منعکس می‌شود:

الف) 

حسب محتویات پرونده ۳۰۰۶۷۷۰ شعبه هشتم دادگاه تجدیدنظر استان تهران، آقای قربان … به طرفیت

دولت جمهوری اسلامی ایران و آقایان ۱. مددشیر …، ۲. ناصر …، ۳. حسینعلی … و ۴. خانم مهوش …

به خواسته صدور حکم به پرداخت خسارت ناشی از اشتباه یا تقصیر قاضی در حوزه قضایی شهرستان تهران

اقامه دعوی کرده است و شعبه ۲۰۸ دادگاه عمومی حقوقی پس از رسیدگی‌های لازم، طی دادنـامه

۹۶۰۱۹۰۰ ـ ۹۶/۱۲/۲۶ با توجه به اینـکه به موجـب ماده ۳۰ قانـون نظارت بر رفتار قضات مصوب ۹۰/۷/۱۷ و ماده ۲۴ آیین‌نامه اجرایی قانون مذکور مصوب ۹۲/۲/۲۵ ریاست محترم قوه قضائیه،

رسیدگی به دعوی مطالبه خسارت از قضات که ناشی از تقصیر یا اشتباه قاضی، منوط به احراز تقصیر یا اشتباه وی در دادگاه عالی انتظامی قضات است

و به دلالت نامه شماره ۹۰۰۰/۲۰۴۴۷/۶۰۰/۱۰۰ تاریخ ۹۶/۱۱/۱۴ تقصیر قضات مورد نظر تاکنون

در مرجع یادشده به اثبات نرسیده است و در وضعیت فعلی (قبل از اثبات تقصیر یا اشتباه در دادگاه عالی انتظامی قضات) موجبات رسیدگی فراهم نمی‌باشد

مستنداً به ماده ۲ قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور مدنی قرارعدم استماع صادر کرده است

و پس از تجدیدنظرخواهی از این رأی شعبه هشتم دادگاه تجدیدنظر استان تهران طی دادنامه ۹۸۶۲۱ـ ۹۸/۴/۲۳ چنین رأی داده است:

اولاً 

راجع به تجدیدنظرخواندگان ردیف‌های سوم و چهارم به لحاظ استرداد دعوی بدوی طی دادنامه ۹۶۰۱۴۸ ـ ۹۶/۸/۱۶ همان شعبه تعیین تکلیف شده و صدور مجدد رأی وجاهتی نداشته است. 

ثانیاً

ماده ۳۰ قانون نظارت بر رفتار قضات رسیدگی به موضوع را در صلاحیت دادگاه عمومی حقوقی قرار داده

و ماده ۳ قانون آیین دادرسی مدنی دادگاه‌ را مکلف به رسیدگی در ماهیت نموده است. 

ثالثاً

دادگاه می‌بایست بر اساس ماده ۳۰ مذکور نسبت به بررسی ارکان و شرایط مسئولیت مدنی اقدام

سپس و عندالاقتضا، احراز تقصیر را ضمن گردشکاری از دادگاه عالی انتظامی قضات استعلام و اصدار رأی می‌کرد

مع‌الوصف و مستنداً به مواد ۳۴۸، ۳۵۳ و ۳۶۵ قانون آیین دادرسی ضمن نقض دادنامه تجدیدنظرخواسته،

پرونده جهت رسیدگی ماهوی راجع به تجدیدنظر خواندگان ردیف اول و پنجم به دادگاه محترم بدوی اعاده می‌شود.

ب- گزارش پرونده

 به دلالت محتویات پرونده ۹۷۱۴۳۵ شعبه دوازدهم دادگاه تجدیدنظر تهران، در مورد دعوی آقای رضا …

به طرفیت وزارت دادگستری و آقایان ۱. رمضان …، ۲. شعبان … و ۳. قربان …

به خواسته صدور حکم به پرداخت خسارت ناشی از اشتباه یا تقصیر قاضی و سایر خسارت‌های قانونی

در شعبه ۲۰۸ دادگاه عمومی تهران طی دادنامه ۹۷۰۰۹۹۴ ـ ۹۷/۷/۲۵ با توجه به اینکه به موجب

ماده ۳۰ قانون نظارت بر رفتار قضات و ماده ۲۴ آیین‌نامه اجرایی قانون مذکورمصوب ۹۲/۲/۲۵

رسیدگی به دعوی جبران خسارت موضوع خواسته منوط به احراز تقصیر یا اشتباه قاضی در دادگاه عالی انتظامی قضات است

و به دلالت نامه ۹۰۰۰/۲۰۴۴۷/۶۰۰/۱۰۰ ـ ۹۶/۱۱/۱۴ تقصیر مزبور تاکنون در مرجع یادشده

به اثبات نرسیده است و دعوی در وضعیت فعلی (قبل از اثبات تقصیر یا اشتباه قاضی در دادگاه عالی انتظامی قضات) قابل استماع نیست

مستنداً به ماده ۲ قانون آیین دادرسی مدنی 

قرار عدم استماع دعوی صادر شده و شعبه دوازدهم تجدیدنظر استان تهران به موجب دادنامه ۹۸۲۰۰۶۴۶ ـ ۹۸/۴/۳۰ پرونده فوق‌الاشعار، چنین رأی داده است:

«… نظر به اینکه برای مطالبه خسارت اثبات سه عنصر اصلی ضروری می‌باشد،

وجود فعل زیان‌آور، ورود ضرر و رابطه سببیت و فعل زیان‌آور همانا اثبات تقصیر و اشتباه قاضی در دادگاه محترم عالی انتظامی قضات است

و هدایت اشخاص به محاکم حقوقی بدون اثبات این مقدمه و پذیرش دعوی آنها صحیح نبوده

و اعلام نظر قضات ارجمند شعبه دوم دادگاه عالی انتظامی قضات

قابل متابعت در دادگاه نبوده زیرا مطابق مقررات قانونی، مدعی می‌بایست توأم با دادخواست تقدیمی تمامی دلایل و

مدارک خویش را در جهت ابلاغ به مخاطب برای دفاع تقدیم دادگاه نماید و مرجع مذکور مجرایی برای

تحصیل دلیل به نفع مدعی نداشته و ارجاع تقاضای او به دادگاه انتظامی به منزله تحصیل دلیل برای مدعی است.

بر این اساس عدم پذیرش در وضعیت حاضر مطابق با مقررات قانونی و اصول دادرسی بوده

همانطور که پاسخ مرجع محترم مذکور در صفحه ۳۲ پرونده مؤید عدم محکومیت قضات مخاطب دعوی می‌باشد.

بنابراین با استناد به مواد ۳۴۸، ۳۴۹، ۳۵۳، ۳۶۵ قانون آیین دادرسی مدنی با رد اعتراض، دادنامه صادره از دادگاه محترم نخستین را تأیید و استوار می‌نماید، رأی دادگاه قطعی است.»

با توجه به مراتب مذکور چون شعب هشتم و دوازدهم دادگاه تجدیدنظر استان تهران

مطابق استدلال‌های مذکور در فوق با استنباط متفاوت از ماده ۳۰ قانون نظارت بر رفتار قضات مصوب ۱۳۹۰ در موارد مشابه آراء مختلف صادر کرده‌اند،

لذا در اجرای ماده ۴۷۱ قانون آیین دادرسی کیفری تقاضای طرح موضوع در جلسه هیأت عمومی را دارد. معاون قضائی دیوان عالی کشور در امور هیأت عمومی ـ غلامعلی صدق

نظریه نماینده دادستان کل کشور

احتراماً، در خصوص پرونده وحدت رویه قضایی ردیف ۱۲/۹۹ هیأت عمومی دیوان عالی کشور، به نمایندگی از دادستان محترم کل کشور، به شرح آتی اظهار عقیده می‌گردد:

یک

 شعبه محترم هشتم دادگاه تجدیدنظر استان تهران، دعوی جبران خسارات موضوع ماده ۳۰ قانون نظارت بر رفتار قضات را قبل از اثبات تقصیر یا اشتباه قاضی در دادگاه عالی انتظامی قضات، قابل استماع دانسته است.

اما شعبه محترم دوازدهم دادگاه تجدیدنظر استان تهران، چنین دعوایی را غیر قابل استماع می‌داند.


دو

ماده ۳۰ قانون نظارت بر رفتار قضات مقرر می‌دارد:

«رسیدگی به دعوی مطالبه خسارت از قاضی که ناشی از اشتباه یا تقصیر قاضی باشد موضوع اصل یکصدو هفتاد و یکم (۱۷۱) قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، در صلاحیت دادگاه عمومی تهران است.

رسیدگی به دعوی مذکور در دادگاه عمومی منوط به احراز تقصیر یا اشتباه قاضی در دادگاه عالی است.»

بر این اساس احراز ارکان ثلاثه دعوی مطالبه خسارت مذکور در صلاحیت دو مرجع حقوقی و انتظامی قرار گرفته است.

سه

 چنانچه دعوی حقوقی مطالبه خسارت از قاضی مطرح نگردیده باشد، مستفاد از محتوای ماده مذکور و

اطلاق کلمه «رسیدگی» که مؤید کل فرآیند دادرسی می‌باشد و کارکرد آن در مفهومی عام که شامل

پذیرش دعوی نیز می‌باشد و ضرورت قطعیت توجه دعوی و جزمیت آن و الزامات منطق حقوقی، ایجاب می‌نماید

که خواهان پس از صدور حکم دادگاه عالی انتظامی به تفکیک احراز تقصیر یا احراز اشتباه، دعوی را

علیه قاضی یا دولت (نه هر دو) اقامه نماید. همچنان که ماده ۲۴ آیین نامه قانون نظارت بر رفتار قضات نیز بر این برداشت اصولی استقرار یافته است.

چهار

چنانچه دعوی حقوقی، مطالبه خسارت مطرح شده باشد همچنان که اختلاف محاکم ناظر بر همین فرض است

از یک طرف ماده ۳۰ قانون نظارت بر عدم قابلیت استماع چنین دعوایی تصریح ندارد و از طرف دیگر اصولاً

با وارد نبودن ایراد بر شرایط دعوی با لحاظ عمومات تکلیف محاکم به رسیدگی به دادخواهی‌ها صدور قرار عدم استماع دعوی وجاهت قانونی نخواهد داشت.

پنج

 در وضعیتی که دعوی حقوقی اقامه شده است، قاعده عام اناطه مصرح

در ماده ۱۹ قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور مدنی، قاعده حاکم بر موضوع

و قاعده خاص اناطه مقرر در ماده ۳۰ قانون نظارت بر رفتار قضات است و ضمن اینکه مانع از رجوع

به قواعد عام شکلی آیین دادرسی مدنی می‌گردد از بیشترین قابلیت انطباق بر موضوع مطروحه برخوردار است

و در چنین وضعیتی لازم است دادگاه حقوقی قرار توقف رسیدگی صادر نموده و بسته به نتیجه قضیه، اتخاذ تصمیم قضایی نماید.

بر این اساس رأی صادره از شعبه هشتم دادگاه تجدیدنظر استان تهران از حیث عدم تأیید قرار عدم استماع دعوی مطابق موازین قانونی تشخیص و قابل تأیید است